هــــــــــــــــــــیژده

۶ مطلب در خرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

ظاهرا اینجوریه که هرکاری که آدم میکنه و هر حسی که تو آدم بوجود میاد، توسط مغز تحلیل میشه. ینی همه چی اونجاس. همه چی. یه روزی فراخواهد رسید که بشر قادر خواهد بود تمام سگنالهایی که تو مغز دریافت و ارسال میشه رو شناسایی میکنه و بعد شبیه سازیشون میکنه.
یه روزی علم اونقد پیشرفت میکنه که مغزهای ما از طریق سیم یا وایرلس، یه سری سیگنال دریافت میکنن و اون احساسات رو تو ما بوجود میارن.
مثلا حس سقوط آزاد از ارتفاع 10000پایی = ترشح یه سری هورمون و ایجاد سیگنالهایی که ما در اثر اون یه سری احساسات رو تجربه میکنیم. حالا فک کن در حالی که رو کاناپه ی خونت لم دادی سیگنالهای شبیه سازی شده وارد مغزت بشن. چه اتفاقی میفته؟ تو سقوط آزاد رو تجربه میکنی. حالا این موضوع رو میشه به همه چی تعمیم داد. مثلا تمام مذکرهای دنیا میتونن ســ  ــکـــ ــس با جنیفر لوپز رو تجربه کنن یا همه میتونن لحظه ی مرگ رو قبل از مرگ تجربه کنن یا مثلا یه مرد میتونه حس زایمان رو تست کنه یا خانوما میتونن درد خوردن توپ به اونجاشون رو حس کنن. یا مثلا حس یه آدم قطع نخاع یا ام اسی. یه روزی میرسه که هر کسی میتونه بسته به فازش بره از سوپرمارکت سرکوچه شون هر حسی رو که خواست تجربه کنه، ماژول اون رو میخره و تجربش میکنه. دیگه اون موقع هیچ آدم خاص با قابلیت های منحصر بفردی وجود نداره. اون موقع بشر خیلی متفاوت تر از الان خواهد بود. خیلی قوی تر و عجیب تر . . .

پ.ن.1: البته اون موقع هم تو ایران یه سری از احساسات قطعا فیلترن و باید با فیلتر شکن ورژن های رایگان قفل شکسته ش رو دانلود کنیم.
پ.ن.2: موقعی که بشر اونقد پیشرفت میکنه، برنامه ی ماه عسل احسان علیخانی تبدیل به یه برنامه ی فان شده که بشر به حرفای جوانی که از مرگ برگشته و اتفاقات ماورایی این روزای ما که اسمش معجزه یا قدرت و حکمت خداست، میخندن.
پ.ن.3: من دلم میخواست تو اون دوران می بودم.
پ.ن.4: من اگه پزشکی میخوندم حتما میرفتم گرایش مغز و اعصاب.
پ.ن.4: ما هیچوقت نباید دورانی رو که بت، گاو یا آتیش می پرستیدیم یا دورانی که دعا مینوشتیم رو مسخره کنیم. الان هم تو یکی از اون دوران هستیم که نسبت به آیندگان خیلی عقب افتاده و احمقیم.

امضا: 18 مردی از آینده
۱۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۹۵ ، ۱۶:۳۰
هیژده ...

به پیشنهاد بدمست و با جوی که داد به توییتر علاقه مند شدم و تصمیم گرفتم صفحه ی مجازی دیگری رو هم به گند بکشم. سعی کردم تو صفحات جداگانه درستش کنم ولی نشد. در پیوند ها آدرسم رو گذاشتم.

+ در اینستاگرام خیلی فعال نیستم. با خوندن پست قبلی میشه دلیلش رو  فهمید ولی توییتر فرق میکنه. جواب میده :)



امضا: 18 توتولی

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۴ ۲۷ خرداد ۹۵ ، ۱۱:۵۱
هیژده ...

خواندن این پست برای افراد سوسول، با ادب، فرهیخته، با کلاس، فهمیده، اوا خواهر، با کمالات و خانواده دار توصیه نمی شود!

۲۱ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۵ ، ۲۰:۳۸
هیژده ...

واسه اینی که میخوام بگم نمیدونم تو چه جایگاهی باید باشم. مثلا خدا، پیامبر، رییس جمهور، وریز آموزش و پرورش یا یه معلم ابتدایی ساده تو یه روستای دور افتاده... ولی اگه دست من بود، یه قانون میذاشتم که همه ی همه ی همه ی هممممه ی آدمایی رو که من رهبرشونم رو مجاب میکرد که:

من نمیدونم میخوای چیکار کنی ولی یه کاری کن که تا حالا هیچکس نکرده. حتی مهم نیس خوب یا بد. مهم نیس تو چه سنی. مهم نیس بزرگ یا کوچیک فقط منحصر به فرد باش. یه کاری رو بکن که هیچکس تو جهان نکرده یا نتونه بکنه. یه کاری کن که وقتی اسمی از اون کار میاد اسم تو هم بیاد.

من و 99.9% آدمای دور و برم معمولی به دنیا می آییم و معمولی از دنیا میریم ولی اگه این قانون اجباری بود، مطمئنم که جهان این شکلی نبود.


امضا: 18 یک معمولیِ منحصر به فرد

۱۱ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۱۰ خرداد ۹۵ ، ۱۴:۳۷
هیژده ...
یه سری لذت های بسیار بسیار کوچیک و ریز وجود دارن که اینقد طبیعی و روزمره ان که اصن نمیشه پیداشون کرد. واسه امثال من که امیدی به لذات اخروی ندارن و صرفا جهت یادآوری این لذات دنیوی، یه سری پست های مینیمال به ثبت خواهند رسید. اغلب این مینیمال ها در کسری از ثانیه اتفاق می افتن و مجانی ان. پس با اندکی زیرکی میشه لذت بیشتری رو از زندگی استخراج کرد.

  • فقط یه عینکی میتونه درک کنه که چه لذتی داره وقتی که میخوای بخوابی عینکت رو در میاری. لحظه ی برداشتن عینک و تا کردن دسته هاش، خیلی لذت خوشمزه ایه.


  • زمان بندی بسیار دقیق و حرفه ای و برنامه ریزی مناسب برای زمان اولین هورت چایی. جوری که نه سرد شده باشه نه نیاز به فوت کردن باشه. اگه این اولین هورت، درست بعد از یه خواب عصرگاهی باشه لذتش لگاریتمی بیشتر میشه.


  • صبح باشه و بعد از استارت ماشینت ببینی بنزینش فوله. حس قدرت و غرور تمام وجود آدمو فرا میگیره.


  • قبل اینکه بری خونه ببینی که چراغ دم در روشنه. (بابام همیشه این لذت رو از من میگیره)


  • گاز محکم از بازوی خواهرزاده/برادرزاده. البته این مورد شرط سنی داره. طبق گزارشات واصله از شش ماهگی تا شصت سالگی لذت گزارش شده.


  • وارد شدن به جمعی که ری اکشن ورود، "بـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه" یا "سلـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــام" باشه


  • گرفتن یه پشه تو هوا و مواجه شدن با یه پشه ی قطع نخاع وقتی مشتتو وا میکنی.


  • پرت کردن هسته ی انواع میوه یا کاغذ مچاله شده در سطل آشغال. میزان لذت متناسب با فاصله س و نسبت عکس با دهنه ی سطل داره


  • انتخاب قاچی از هندونه/خربزه/طالبی و سایر صیفی جات که مثلثی نباشه. ینی قاچ از وسط باشه و منتهی به دو طرف آن صیفی نباشه


  • دیدن آدمی که منتظر باشه بهش سلام کنی. برآورده نکردن این استجابت لذت را دو چندان میکند.


  • پیدا کردن یه تیک عصبی یا یه تکیه کلام از مافوق. لذت این مورد در درآوردن ادای فرد مزبور جلوی سایر همکاران بدست میاد.


  • عبور بسلامت از یک پلیس کنترل سرعت در حالی که ماشین جلویی رو نگه میداره


  • خوابیدن تو اتاقی که پنجره ش بازه و هروقتی یه باد خنکی میاد. 

فعلا همینا بسه. خیلی از این موارد بلدم. همینا رو امتحان کنین تا موارد بعدی...



امضا: 18 غرق در لذات دنیوی

۲۶ نظر موافقین ۵ مخالفین ۲ ۰۶ خرداد ۹۵ ، ۲۰:۳۱
هیژده ...

چن وخته که هی ننوشتنم میاد.

ننوشتنم میاد مساوی نیست با نوشتنم نمیاد

چون

نوشتنم میاد. خیلی هم میاد ولی همزمان ننوشتنم هم میاد و زورش بیشتره

ولی

امشب شکست خورد!



امضا: 18 دو نقطه خط

۸ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۵ خرداد ۹۵ ، ۲۲:۱۵
هیژده ...