هــــــــــــــــــــیژده

۳ مطلب در تیر ۱۳۹۵ ثبت شده است

اگه من خدا بودم واجب کفایی میکردم که تمام آدمایی که خودرو دارن حداقل سالی یک بار ماشینشون رو ببرن کارواش. مهم نیس ماشین چه قیمتی داره یا چه مدلیه. مهم اینه که کارواش برید.

از دو حالت خارج نیس
1. یا ماشینتون اینقد ضایع و زاغارته که بردنش تو کارواش خنده دار محسوب میشه. مثلا یه رنو مدل 73 که واسه روشن کردنش باید یه آیت الکرسی خونده بشه و از بس که دور تا دورش بتونه و خط و خش داره به پلنگ شبیه شده
2. ماشینتون اینقد خفن و گرونه که یارو کارواشیه نتونه سر و ته ماشین رو تشخیص بده و حتی اگه با دستمال مرطوب هم کلش رو تمیز کنه، بازم بهش توهین شده.



اگه تو حالت اول برید کارواش، یه حس خوب و یه حس قدرت و غرور شما رو فرا میگیره. درسته که با یه سطل و یه مشت تاید و یه لنگ پاره، کنار جوب میتونستی الکی هزینه نکنی و خودت برقش بندازی ولی حسی که شما ایستادین و یه نفر داره ماشینتون رو میشوره. یه حس خوب کارفرمایی و دید از بالا به پایینه. حسی که احتمال زیاد تا حالا تجربه ش نکردین. حس پولدار بودن رو میشه اینجوری لمسش کرد.

اگه تو حالت دوم برید، دیگه اون حس غرور و قدرت رو نخواهید داشت. چون قطعا چند برابر این حس رو تو روزمره تون تجربه میکنین. ولی چیزی نظر شما رو جلب میکنه، اون نفریه که داره ماشینتون رو میشوره و دستمال میکشه. به فکر فرو میری که یه نفر با شستن ماشین من داره اموراتش رو میگذرونه. به این فک میکنی که چجوری میشه اینجوری زندگی کرد. اصن مگه میشه اینجوری زندگی کرد؟ با دیدن اون نفر، حواست جمع میشه که من چقد خوشبختم که جای اون نیستم.

کارواش یه چیز واحده که حال دو گروه 100% مخالف رو با روش های متفاوت خوب میکنه. پس حتما به کارواش بروید!


پ.ن.1: با توجه به اینکه فرهنگستان زبان و ادب پارسی، تا حالا واسه ی این کلمه ی انگلیسی جایگزین مناسبی پیدا نکرده، بر خود واجب میدانم که این مسئولیت رو به عهده بگیرم. لذا پیشنهادات به شرح ذیل ارائه میگردد:
  • خودرو شور
  • خودرو پاک کن
  • حمام خودرو
  • گرماب خودرو
  • خودرومابه (خودرو+گرمابه)
  • تصفاب شور خودرو (کارواش هایی که با آب تصفیه ماشین رو میشورن)
  • غسل خودرو (کارواش هایی مخصوص ماشین هایی که توش کارای خاک برسری انجام شده)
  • خودرو ریزشور (کارواش هایی که برای شستشو از مواد نانو استفاده میکنند)
  • خودرو لیف (کارواش های سنتی که با سطل و دستمال میشورن)
  • گربه شور خودرو (کارواش های سریع و سر پایی که فقط آب می پاشن)
  • دلاک خودرو (کارواش مخصوص وانت و ماشین های سنگین)

پ.ن.2: کارواش مخصوص اون دو گروهه فقط. پس جای امثال ماهایی که ماشین معمولی دارن نیس و بهمین خاطرِ که سیامک همیشه گوه گرفته س.



امضا: 18 در حال جستجوی حدیث برای استفاده از کارواش

۱۲ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۹۵ ، ۱۴:۱۶
هیژده ...

امروز عصر خوابیدم و خواب دیدم که خوابیدم! خواب دیدم که خوابیدم و دارم خواب میدیدم. ینی من داشتم خوابی رو میدیدم که تو خوابم داشتم میدیدم. نمیدونم چجوری بگم که درست توضیح داده باشم.


  1. لایه ی اول و واقعی، منی بودم که رو مبل خوابیدم.
  2. لایه ی دوم منی بود که رو مبل ولو شده بود و خواب بود. این لایه من تو خواب داشتم خودمو میدیدم که خوابیدم. (اینو بعدا فهمیدم)
  3. لایه ی سوم منی بود که تو خیابون بود، خیلی بد رانندگی میکرد و نزدیک بود که چپ کنه. این من در حال رانندگی منی بود که تو خواب لایه دوم اتفاق افتاده بود.


خوابی که تو لایه سوم دیدم خیلی طولانی بود. خیلی یادم نموند ولی موقعی که خوابم به جاهای ترسناکش رسید از خواب بیدار شدم. ینی امین بیدارم کرد. بیدارم کرد و گفت پاشو، من میخوام بخوابم. بش گفتم از صدای شما بیدار بودم. صدای تو و اون نذاشت بخوابم. چقد بلند حرف میزنین. یه کش و قوسی به خودم دادم گفتم بذار یه کم دیگه بخوابم و دو سه ساعت دیگه خوابیدم.

وقتی از خواب بیدار شدم به امین گفتم، من تو خواب حرف زدم؟ گفت نه؟ گفتم جون مادرت تو با من حرف نزدی؟ گفت نه بخدا... بش گفتم تو منو بیدار نکردی و به من نگفتی که پاشو من میخوام بخوابم؟ گفت نه به خدا!

فهمیدم خواب دیدم که امین بیدارم کرد. من از لایه ی سوم رفتم لایه دوم. وقتی واقعا بیدار شدم، نمیدونستم الان دارم خواب میبینم یا بیدارم. ساعت رو نیگاه کردم. 45 دیقه خوابیده بودم. ولی انگار سه چهار روز گذشته بود. ینی عجیب ترین حالت کش اومدن زمان رو تجربه کردم. بی نهایت عجیب بود.
هنگ بودم. هنگِ هنگ! خیلی جدی به امین گفتم، به قرعان مسخره بازی در نمیارم ولی الان بیدارم؟ گفت خوبی تو؟

الان یه شک عجیب ذهن منو درگیر کرده که نکنه ما الانم تو یه خوابیم؟ هم ترسناکه هم هیجان انگیز!


پ.ن: یاد فیلم اینسپشنِ نولان افتادم. میگفت هر یک ساعتی که توی یه رویا میگذره اندازه ی یک دقیقه ی واقعیه. با همین نسبت، فک کن رویایی تو یه رویای دیگه اتفاق بیفته. ینی مثلا 60 ساعت تو رویای سوم مساوی با یک ساعت تو رویای دوم و مساوی با یک دیقه تو دنیای واقعی. ینی یک دیقه از عمرت کم شد ولی تو 60 ساعت زمان رو تجربه کردی. یک دیقه ای که اندازه ی 60 ساعت طول کشید. خیلی عجیبه. دارم دیوونه میشم!




امضا: 18 در شک
۲۰ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۹۵ ، ۰۱:۳۹
هیژده ...

اگه کنترل و ارتعاشات بلد باشین یا تو رشته برق درس خونده باشین میتوین بفهمید که چیزایی که تو اطراف ما وجود دارن رو میشه با یه نگاشت میشه معادل سازی کرد. تو علم که اینجوریه. حالا من تصمیم گرفتم این نگاشت رو توسعه بدم به زندگی و از درسی که خوندم تو زندگی روزمره م هم استفاده کنم. اینا چیزای خوراکیه که در همین لحظه داره به ذهنم خطور میکنه.

  1. نعنا: یه حس نوستالژیک. مث یه مرد ایده آل که همه چی تمومه.
  2. آلبالو: یه دختر تینیجر لاغر. شوخ و شنگ و پرانرژی و ظریف. (بنا به خاصیت استقرا میشه گیلاس رو یه زن شوهردار جا افتاده در نظر گرفت)
  3. آب انبه: یه مرد 50 ساله ی خوش تیپ و پولدار. در یک جمله میشه گفت که خوشبختی این مزه ایه
  4. چایی: یه مرد معلم. لاغر و اطو/اتو کشیده و موجه. (اینقد بدم میاد از اینایی که چایی نمیخورن)
  5. گلابی: یه زن چاق مهربون با آی کیو زیر 80. خونه دار با دست پخت فوق العاده. عایا میشود چنین موجودی را دوست نداشت؟
  6. آبلیمو: یه جوون اندامی باشگاه رفته با عضلاتی وسوسه آمیز. از اون چیزاس که تو هر شرایطی و با هر چیزی میشه خوردش و لذت برد.
  7. آب آلوئه ورا: از این زن های دانشگاه رفته در رشته مهندسی که سر کار نرفته و خونه داره. ولی فک میکنه که خونه دار نیس واسه همین یه توهم خاصی تو وجودش هست.
  8. نون لواش: کارگر روزمزد
  9. نون بربری: سر کارگر
  10. نون سنگک: سرپرست سر کارگر با 20 سال سابقه کار
  11. نون فانتزی: شغل آزاد. (بسته به نوع و قیافه نون میتونه تو زمینه های مختلف کاسبی کنه)
  12. بیسکوییت ساقه طلایی: کارمند دولت. سابقه دار با قیافه و اخلاق شُخمی!
  13. رنگارنگ: یه دختر که از سن ازدواجش گذشته یا داره میگذره با صد قلم آرایش و البته از گِن لاغری اسلیم لیفت هم استفاده میکنه
  14. ذرت مکزیکی: از این پسر پولدارا که با ماشین باباشون دوردور میکنن. شلوار و تی شرت اسپرت هم میپوشن
  15. نارنگی: گلاب به دیوار، زن روسپی
  16. خورشت فسنجون: از این خانواده های اصیل و ریشه دار
  17. آدامس شیک: از این بچه  کوچولو های پابرهنه و کثیف تو کوچه پس کوچه های پایین شهر
  18. زنجفیل/ زنجبیل: اصن نمیدونم چیه ولی اسمش خیلی خنده داره
  19. پیاز: راننده نیسان
  20. سیر ترشی: راننده ماشین سنگین
  21. پفک: هر چی فک کردم نتونستم بهمم نگاشتش چی میشه. احتمالا من با این گروه تعاملی نداشتم تا حالا
  22. بستنی قیفی: تازه عروس (خانومایی که از تاریخ عروسیشون هنوز دو ماه هم نگذشته)
  23. خربزه: یه آقای میانسال روستایی با دستانی پینه بسته
  24. زرد آلو: یه زن توپر پولدار که تا آرنج النگو داره
  25. آلو: یه زن معمولی که خیلی دوس داره مث زردآلو باشه ولی نهایتش دو سه تا النگو داره
  26. کیوی: استاد دانشگاه. ولی نه از این استاد  خفنا. از این استادا که درسای پایه مث ریاضی2 یا تاریخ تحلیلی صدر اسلام رو میدن
  27. خورشت قیمه: یه خانواده ی مذهبی
  28. ژله: این خانومایی که با کفش هایی به ارتفاع 20 سانت دارن میرن عروسی یا پاتختی
  29. آب نارنج: این پیرزن غرغرو ها که همه جاشون درد میکنه ولی هیچیشون نیس
  30. تخم مرغ: این دانش آموز عینکی های درسخون که فقط درس میخونن (پسر یا دخترش فرق نداره+ درسخونا، خرخون نه)
  31. یخمک: دختربچه های 8-9 ساله که اکثرا لاغر و سیبیلو ان
  32. چهار تخم: از اسمش معلومه دیگه. این آدمای با دل و جرات
  33. بادمجون: یه پسر جون با ریشهای منظم که پیرهنشو میندازه رو شلوارش و موهاش رو یه وری شونه میکنه
  34. ذرت: یه جوون قد بلند که گیتار الکتریک میزنه.(دیده شده که بعضیاشون گیتار معمولی میزنن)
  35. انار: یه خانوم آرایشگر
  36. سیب زمینی سرخ شده یا چیپس: از این دخترا که منتظر شوهرن
  37. خیار: همون پسر هایی هستن که بعد از سربازی دختر بالایی ها رو میگیرن
  38. استامبولی: از این خانواده پرجمعیت ها که 8-9 تا بچه دارن و احتمالا باباهه دو زنه س
  39. کیم: این دانشجوهای چس ترم که سر وقت میان سر کلاس و ذوق دانشگاه دارن
  40. رانی: همون دانشجو ها وقتی ترم هفت و هشت میرسن
  41. آدامس خرسی: این رفیق با مراما که هر کاری از دستشون بر بیاد انجام میدن
  42. هلو: شاید فک کنین خانومه. ولی نیس. یه آقای طلا فروشه که بخاطر شغلش خیلی ترگل ورگله
  43. قند: زن همون چاییه که بالا گفتم
  44. سیب زمینی: راننده تاکسی های درون شهری یا خطی
  45. سیب زمینی استامبولی: راننده تاکسی های بین شهری
  46. هویج: حراست یه اداره یا دانشگاه. (بسته به ظاهر هویج، هرچه بیریخت تر، مقام بالاتر)
  47. ماست: از این آدمای معتمد محل که مشکل همه رو حل میکنه و دستی تو کار خیر داره
  48. املت: تعمیرکار ماشین، فوق العاده بد دهن ولی کاردرست
  49. کنسرو لوبیا: از این پسر خلافکارا که مث یه رفیق ناباب ممکنه منحرف کنن
  50. کباب: یک مقام دولتی. بسته به نوع کباب و قیمتش مقام هم بالا و پایین میره
  51. قهوه: مدیر یه شرکت خصوصی
  52. نسکافه: کارمند همون اداره ای که قهوه مدیرشه. ولی خیلی شیک پوشه و همه فک میکنن که خیلی کلفته تو اون شرکت
  53. پرتقال: این دختر زشتایی که تو نگاه اول حالت بهم میخوره ولی بعد که باش آشنا میشی عاشقش میشی
  54. ماکارونی: از این دخترایی که نه رشته خوبی درس خوندن نه کار جالبی دارن ولی خیلی باحالن و همش لاک میزنن
  55. آبگوشت: عمده فروشه و تخصصا تو میوه و تره بار کار میکنه
  56. نارگیل: از اینا که ماکزیمم سفرشون دبی، ترکیه یا ارمنستان بوده و کلی هم پز میدن
  57. آناناس: همون آدمای گروه قبل ولی اینا واقعا جهانگرد هستن
  58. کوکو سبزی: حسابدار. ینی یه کارمند کاملا معمولی تو یه اداره ی معمولی


دیگه حال ندارم ادامه بدم! ولی شماها دقت کنین ببینین روزانه به چه کسایی سر و کار دارین!


امضا: 18 با دهنی آب افتاده

۳۰ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۹۵ ، ۱۳:۳۳
هیژده ...