هــــــــــــــــــــیژده

۳۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «چرندیات» ثبت شده است

1. بعد از فک کنم 22 ماه مذاکرات بالاخره مذاکرات هسته ای به نتیجه رسید و ایران و 5+1 (که نمیدونم چرا بش نمیگن 6) توافقنامه هسته ای رو امضا کردن که ازش میگذریم...

2. بعدد از حدود 11 سال کار کردن من هم توافقنامه ای رو با کارخونه امضا کردم و شرایط تعلیق فعلی رو پذیرفتم. ینی بعد از 11 سال کار کردن یه مدتی بیکار خواهم بود. بیکار و تنها که از این هم میگذریم...

3. یه عینک گرفتم که دقیقا عینِ عینِ عینِ عینک نتانیاهوئه. مردک حسود و میمون. ازش میگذریم...

4. شرکت خودمون رو مبله کردیم که از اون حالت لخت و بیریخت در اومد و یه سر و شکلی گرفت که از اینم میگذریم...

5. بعد از 4 سال که بازرسی، بالاخره تونستیم مدیریت شعبه رو از چنگ "داش کیریم آق منگول*" در بیاریم و خودمون بگیریمش. از این دیگه نمیگذریم. این موضوعی نیس که بشه ازش گذشت. بعد از 59 دقیقه و 7 ثانیه مکالمه ی طاقت فرسا تمام حرفایی رو که تو این مدت مث یه غده تو مسیر تنفسیم گیر کرده بود رو بهش زدم. حرفایی که مث آب میریخت رو جیگر آتیش گرفتم و خنکم میکرد و داش کیریم رو میسوزوند. حرفایی که شما قطعا درک نمیکنین اصلن مهم نیس. بعد 4 سال دو نفر انسان هَوَل و پَپِه، یه آدم ززززرررنگ  رو دور زدن. یه آدمی که هیچ وقت فک نمیکرد از اوج قدرت پایین بیاد. بعد از این مکالمه حس گنگ و عجیبی رو تجربه کردم.


عجیب ترین نکته اینه که تمام این اتفاقا تو یک روز رخ داد. تو بیست و سوم تیرماه سال نود و چهار



* داش کیریم آق منگول کیست؟ انسان که نه، جانور میلیاردیست که نگران 500 تومن کارمزد جابجایی پول است.

امضا: 18 درحالی که انگار گل برتری رو تو فینال جام جهانی زده و با مشت های گره کرده بلند میگه "یِـــــــــــــــس"

۲۹ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۴ ، ۲۲:۲۳
هیژده ...

1.

مهندس ک یه دختر کوچیک داره. اسمش هلما س. دیشب واسه اولین بار بمن سلام کرد و باهم حرف زدیم. فک کنم 1.5 تا 2 سال داره. به "گ" میگه "د". خیلی اذیتش کردم. این یه اعتراف سنگینه ولی من به طرز وحشیانه ای اینکه بچه های کوچیک تو اون سن رو اذیت کنم و اشکشون رو دربیارم رو دوس دارم. اذیت روحی. مثلا بش گیر داده بودم تو باید با من بیایی. بابات تو رو بمن فروخته. خیلی لپ داره. چجوری دلم میاد واقعا؟


2.

خانم سحر دولتشاهی

سلام

احتمال اینکه تو اینجا رو بخونی از احتمال اینکه یه مگس تو یه زمین فوتبال از روی یه تیر دروازه بلند شه و روی اون یکی تیر بشینه، کمتره. ولی چه اهمیتی داره؟ مهم نیس. مهم اینه که یه آدم خیلی معمولی(من) تو یه جایی از یه آدم معمولی دیگه(تو) بدون اینکه هیچ شناختی داشته باشه یا اون نفر دوم بدونه، خوشش میاد. اصن مهم نی که چرا و چجوری جدا شدی؟ مهم اینه که چجوری دلش اومد ازت جدا شه؟!

خانم سحر دولتشاهی

خدافظ


3.

داشتم مسابقه ثانیه ها رو میدیدم. خانوم شماره 4 خیلی شبیه شکیرا بود. از یه طرف هی دلم میخواس ازش بپرسن که هی دوربین بره روش، از اون طرف هی استرس داشتم که حذف شه. آخرم تو مرحله 2 حذف شد . چجوری دلشون اومد؟


پ.ن.1: در مورد بند یک، وقتی داشتم ازشون جدا میشدم هلما بهم گفت گوگولی!!!

پ.ن.2: اینهمه آدمای خوشگل... چرا سحر دولتشاهی؟!!

پ.ن.3: فک کن شکیرا تو اون مسابقه شرکت کنه و جوابای کاردان رو بده.


امضا: 18 ناکام


۲۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۹۴ ، ۲۲:۴۰
هیژده ...