جمعه, ۱۸ دی ۱۳۹۴، ۰۱:۱۶ ب.ظ
شب بود. سرد هم بود. باد هم میومد. تاریک هم بود. من تو جاده بودم. چیزی در گلوم اذیتم میکرد که حس کردم باید از من خارج شه. چن دیقه ای مشغول درست کردن اون تف بودم. یه تف شسته و رفته، که جون میداد واسه ی بیرون انداختن. شیشه ی ماشین رو دادم پایین...
شب بود. سرد هم بود. باد هم میومد. تاریک هم بود. من تو جاده بودم و چون تف بلد نیستم سرم رو از ماشین بیرون کردم که تفم رو باد ببره ولی باد عینکم رو برد. در همون لحظه تفی که که اونقد براش زحمت کشیده بودم رو قورت دادم و زدم کنار و فلاشر رو زدم و پیاده شدم...
شب بود. سرد هم بود. باد هم میومد. تاریک هم بود. من تو جاده بودم و ماشینها با سرعت از کنارم رد میشدن. نا امیدانه با چراغ موبایلم دمبال عینکم تو جاده میگشتم. 200 متری برگشتم عقب. تو نوری که ماشینها تو جاده مینداختن، یه چیزی برق میزد. عینکم بود. وسط جاده و در فاصله ی 50 متری از من بود. یه تریلی 18 چرخ و یه اتوبوس داشتن نزدیک میشدن. استرس گرفته بود منو. نه میتونستم بپرم تو جاده، نه دل داشتم که صب کنم. اینقد فرصتم واسه تصمیم گیری کم بود که تا بخواد مخم فرمان بده تریلی و اتوبوس اومدن و رد شدن. صدای عینکم رو شنیدم که رو زمین کشیده شد و 30-40 متر جلوتر رفت. دیگه نمیدیدمش. نور موبایل هم اینقد نبود که بتونم پیداش کنم. یه پیکان وانت داشت نزدیک میشد. تو نور اون عینکم رو دیدم. بازم ترسیدم برم وسط جاده. پیکان وانت رفت و صدای خِرِچ عینکم در اومد...
شب بود. سرد هم بود. باد هم میومد. تاریک هم بود. من تو جاده بودم. ماشینا میومدن و میرفتن و هروقتی یه بوقی ممتد برام میکشیدن. چن تا ماشین که رد شد دیگه تو جاده چیزی نمیدیدم. تو شونه خاکی جاده موبایل به دست راه میرفتم و رو زمین رو میدیدم. عینکم خیلی خیلی ساده و سبک بود. دو تا دسته و یه رو دماغی داشت. همین! کنار جاده، رو دماغی و یه دسته ش رو پیدا کردم ولی شارژ موبایلم تموم شد و دیگه نور هم نداشتم. یه خورده با سیامک جلو عقب رفتیم ولی بی فایده بود...
شب بود. سرد هم بود. باد هم میومد. تاریک هم بود. من تو جاده بودم و بی عینک به سختی تا مقصد اومدم.
پ.ن.1: جدا از اینکه عینکم اصل بود و خیلی گرون خریده بودمش، خیلی دوسش داشتم.
پ.ن.2: به فرزندان خود تیراندازی، سوارکاری، شنا و "تف کردن" بیاموزید.
پ.ن.3: من خیلی ناراحتم
پ.ن.4: از پیکان وانت متنفرم.
امضا: 18 اسکلی در جاده در یک شب سرد و تاریک
۵
۰
۹۴/۱۰/۱۸
پاسخ:
این صدای 18 است که میشنوید:
من عینک خودمو میخوااااااااااااااااااااااااااام
:(((((((((((((
پاسخ:
این صدای 18 است که میشنوید:
نع
نتیجه ای که باید میگرفتی این بود که باید تف کردن رو یاد بگیری
پاسخ:
این صدای 18 است که میشنوید:
حقم نیس
تو حقت بود
تازه تو عینکت رو دوس نداشتی
پاسخ:
این صدای 18 است که میشنوید:
خیلی سخت بود خواهر!
پاسخ:
این صدای 18 است که میشنوید:
چرا؟
از عینک من چرا؟
پاسخ:
این صدای 18 است که میشنوید:
بیا یه معامله ای بکنیم
منم یه شال گردن دارم که نمیخوامش
پاسخ:
این صدای 18 است که میشنوید:
چون استعدادی تو این مسابقه نداشتم، هیچ وقت شرکت نمیکردم توش
ما مسابقات پرتاب ارتفاعی داشتیم (از زمین به هوا)
پاسخ:
این صدای 18 است که میشنوید:
رادیو؟
نه
بیخیالش نشدم
میدم بیرون
کامینگ سوون
پاسخ:
این صدای 18 است که میشنوید:
ها ها ها
قششششنگ بود
درسته که یه بخشی از ضعیف بودن چشمام دلیلش اونه
ولی ما کلا خانوادگی عینکی هستیم :)
پاسخ:
این صدای 18 است که میشنوید:
خو داشتیم!
بگم نداشتیم؟ نکردیم؟
کردیم دیگه
پاسخ:
این صدای 18 است که میشنوید:
آفرین
هیشوخت نکن
پاسخ:
این صدای 18 است که میشنوید:
پول نداریم!
پاسخ:
این صدای 18 است که میشنوید:
مداد چی؟!
پاسخ:
این صدای 18 است که میشنوید:
مامانم هم همینو گفت!
پاسخ:
این صدای 18 است که میشنوید:
هیچ کدوم
از اون خلط سفیدا که با آب دهن مخلوط شده و پرتابش خیلی سخته
پاسخ:
این صدای 18 است که میشنوید:
یه عینکی به مرور باید ها و نباید ها رو یاد میگیره
مثلا من یاد گرفتم که یک عینکی نباید تف کند!
پاسخ:
این صدای 18 است که میشنوید:
عوووووووووووو
پس دلیلش اینه که من نمیتونم تف کنم
پاسخ:
این صدای 18 است که میشنوید:
شما خیلی خیلی بی ادبی
اصن باورم نمیشه!
پاسخ:
این صدای 18 است که میشنوید:
عاره
نرخ رشدش تو بورس هم از همه بیشتر بوده
پاسخ:
این صدای 18 است که میشنوید:
اون موقع که عینک پونصد تومنی میخریدم اوضام رو به راه بود
الان عینکم رو با کِش بستم به چشمام :))
پاسخ:
این صدای 18 است که میشنوید:
مار بوآ زبونتو بزنه به حق 5 تن
:))
پاسخ:
این صدای 18 است که میشنوید:
مطوئنی تو دلت فقط بد و بیراه میگی؟
الان کم مونده فحش کش دار بم بدی :)
پاسخ:
این صدای 18 است که میشنوید:
مار زنگی دوسر و مار افعی هندوستانی زبونت رو بزنه
پاسخ:
این صدای 18 است که میشنوید:
تو حمومی که صدات می پیچه؟!!!
:)))
پاسخ:
این صدای 18 است که میشنوید:
تو چه سطحی بود مسابقات؟ مدالات چه رنگیه؟
+ تاحالا دقت کردی هر جایی که مسابقات برگزار میشه، وقتی می پرسن سطح مسابقات رو چگونه میبینید؟ میگم این دوره سطح مسابقات خیلی بالاس!
ینی آرزو به دل من موند یه بار بگن سطح مسابقات پایینه. عوضیا! :))
پاسخ:
این صدای 18 است که میشنوید:
پریسا جان
عزیزم!
تو واقعا تو من چی دیدی یا بهتره بگم که منو چجوری دیدی که فک کردی میتونی این سوال رو از من بپرسی؟
من؟ واقعا تو فک میکنی من بلدم غذا درست کنم؟
+ خیلی جلوی خودم رو گرفتم که چیزی بت نگفتم، پس بهتره بخاطر این رفتارم جنتلمنانه ام از من تشکر کنی
پاسخ:
این صدای 18 است که میشنوید:
من؟
حموم؟
فامیل جان از تو بعیده
تو یکی از قدیمی های اینجایی
:|
پاسخ:
این صدای 18 است که میشنوید:
بلی
اینگونه بود برادر
پاسخ:
این صدای 18 است که میشنوید:
سال دیگه ایشالا میرم
پاسخ:
این صدای 18 است که میشنوید:
ینی الان شادروانی؟!
:)
پاسخ:
این صدای سرباز جامانده است که شنیدین پریسا جان
پاسخ:
این صدای 18 است که میشنوید:
پریسا... عزیزم...
من اگه روزی سه بار و هر بار 10 دیقه به این موضوع اعتراف کنم که ............
ولش کن
خیلی خوبه
آفرین :)
پاسخ:
این صدای 18 است که میشنوید:
عاره!
به توانایی ها و ابتکارات و خلاقیت هات تو آشپزی حسودیم میشه واقعا
پاسخ:
این صدای 18 است که میشنوید:
چی به چی؟
نفهمیدم!
پاسخ:
این صدای 18 است که میشنوید:
بازم خوبه
کاش ادامه میدادی :)
پاسخ:
این صدای 18 است که میشنوید:
دفه ی آخرت باشع :))
لازمش ندارم :/