24. بفند = بفهم + ببند
حلقت رو ببند.
این جمله ای بود که امروز بیش از ده بار به متصدی بانک (تو دلم) گفتم. متصدی متاسفانه همکار سابقم بود و اسمش تو گوشیم "وراج" سیو شده بود (تصویرش رو میتونین ببینید). بنظرم آدمایی که زیاد حرف میزنن، خنگن. نه اینکه همه ی خنگ ها زیاد حرف میزننا، اونایی که زیاد حرف میزنن خنگن. ینی دست خودشون نیس بنده خداها. اینقد حرف میزنن مخشون وقت نداره فک کنه. البته چن مدل حراف داریم.
مدل اول اونایی ان که زیاد حرف میزنن. ینی راجع به همه
چی "حرف" میزنن. مثلا از نوع ظرف شستن یا جزییات پنچری گرفتن حرف میزنن تا
حس و حالشون زمانی که مثلا یه گیدورای سه سر تو یه کوچه بن بست گیرشون
بندازه. این گروه به حرف زدن همونقدی نیاز دارن که به هوا.
گروه دوم گروهی هستن که خنگ تر از گروه اول هستن. همون ویژگی های گروه اول رو دارن با این تفاوت که اینقدر استعداد ندارن که حرف تازه بزنن. یه سری حرف تو یه دوره های خاصی ایجاد شده و این گروه، هی تکرارش میکنن. خاطره های تکراری، نظرهای تکراری، اتفاقای تکراری و نتیجه های تکراری
گروه سوم
مودی ان. ینی اکثرا معمولی ان ولی یهو قله های فازشون رو هم میفته و موتور
فکشون گرم میشه، بدم گرم میشه. مثلا من خودمم تو این گروه جا میگیرم.
بهرحال ممکنه هرکدوم از ماها تو این گروهها جا داشته باشیم. معمولا اینایی که زیاد حرف میزنن، خودشون متوجه نیستن ولی از رو قیافه ی شنونده میشه فهمید که طرف تو دلش داره میگه حلقت رو ببند دیگه. مثلا ممکنه سرشو به طرف بالا، پایین، چپ یا راست بچرخونه، با انگشتاش ور بره یا به ساعت نیگا کنه و به زبون ساده میتونه هر کاری جز گوش دادن به حرف شما رو . درک کردن یا فهمیدن این قضیه اصلن سخت نیس...
امضا: 18 دست زیر چونه نیگاه به سقف منتظر ضمانت بانکی