هــــــــــــــــــــیژده

8. چیزپاچه

سه شنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۴، ۱۱:۲۴ ق.ظ

انسانهای پاچه خار (خوار) یا چیزمال به سه نوع کلی تقسیم میشن:

گروه اول: پاچه ذاتان یا چیزصفتان

این گروه مث عقرب هستن. (همون شعر معروف که میگه نیش عقرب نه از سر کینه س.... ) ذاتا این کار رو دوست دارن. ینی یه جورایی نیازهای درونیشون رو ارضا می کنن. اصن واسشون مهم نیس که پاچه ی کیو میخارون یا زیراب کیو میزنن. حتی واسشون مهم نیس که در ازای این کار، چیزی گیرشون میاد یا نه. ینی مورد هم داشتیم که طرف زیراب خودشم زده! دست خودشون نیس دیگه. منافع این گروه بلند مدته. ینی با عوض شدن شرایط اونا هم ناخواسته تغییر میکنن. مثلا ممکنه تو یه اداره، شرکت یا حتی کشور، رییس و مدیر و کل کارمندا عوض شن، ولی تنها چیزی که ثابته رفتار اونا با اون پُسته. همین الان به این نتیجه رسیدم که اینا پُستمال هستن.

گروه دوم: پاچه پسندان یا چیزدوستان

این گروه زرنگ ن. ینی کاملا هدفمند کار میکنن. تا زمانی که منافعی به دست بیارن، بهترین نیروی سازمانن اما زمانی که خدشه ای به منافعشون وارد شه، اعمالی ازشون سر میزنه که حتی دشمنان هم نمیتونم اون آسیب رو بهت وارد کنن. کافیه تا یه پیشنهاد بهتر داشته باشن، به کون خیار آدمو میفروشن. شاید پدر یا همسر ایده آلی باشن (که بعید میبینم) ولی تو محیط کار واقعا منفورن. تنها مزیت و برتری ای که این گروه نسبت به گروه اول دارن اینه که اگه یه جایی منفعتی در کار نباشه، چیزمالی ای هم درکار نیس.

گروه سوم: پاچه زادگان یا چیزپرستان

اگه انسانها سگ بودن یا اگه سگها انسان بودن، تو این دسته قرار میگرفتن. بسیار باوفا و صادقانه چیزمالی میکنن. ینی واقعا باورشون شده که مافوقشون صاحابشونه. بی نهایت وفا دارن. حتی اگه منافعشون به خطر بیفته، حتی اگه مافوقشون از عرش به فرش بیفته، حتی اگه مافوقشون اونا رو اصن تحویل نگیره، بازم مافوقشونه و تو نظرشون هیچ تغییری ایجاد نمیشه. اونا اعتقاد راسخی دارن و تا ابد چیز پرست میمونن.

گروه چهارم: پاچه نما یا چیز به دست

عده ی کمی تو این گروه جای میگیرن. این عده اکثرا آدمای دارای کمالات، تحصیلات دانشگاهی، دارای پست و مقام و فرهیخته ای هستن. اما قطعا دست بالای دست بسیار است. این گروه به خاطر کمالاتی که دارن، میدونن که چیزمالی کار درستی نیس. میدونن که کار آدمای ضعیفه. واسه همین هیچوقت این کار رو نمیکنن. ینی فک میکنن که نمیکنن ولی میکنن. شاید نمالن ولی قطعا دست میگیرن!


نکته ی جالب توجه اینه که من پاچه خاران رو تقسیم بندی کردم و این درحالیه که بیش از 90% آدما تو یکی از این گروهها قرار میگیرن.


امضا: 18 اون وسط مسطا تو یه اکثریت 90 درصدی

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹۴/۰۴/۱۶
هیژده ...

ما آدمها

کشفیات

نظرات  (۲۳)

به سه نوع تقصیم میشن ولی چهار گروه رو گفتی هیزده/:
پاسخ:
این صدای 18 است که میشنوید:
سوتی دادم :)
به رو باید بیاری تو؟
هیژده بیا یه کار در حق خواننده های خوبت انجام بده 
این کد امنیتی رو غیر فعالش کن 
پاسخ:
این صدای 18 است که میشنوید:
چشم
تمام تلاشم رو واسه این کار میکنم :)
معلومه حسابی این  چیز داران  رفتن رو اعصابتااااااااااااا خخخخخخ
خو چیز مال اداره ما  هر ماه اضافه کارش از بقیه بیشتره خو مگه بده؟
منکه زنم ولی قطعا اگه مرد بودم از این کارا نمیکردم تو هم از اون وسط مسط های نود درصدی بیا بیرون زشته! اون نود درصد مدیر دارن  عیب نداره ما هم خدا داریم ...  بی ادبای پرو بی نزاکت های گستاخ
 اصلا چرا این پست رو گذاشتی من یاد اون فرد ملعون اداره خودمون افتادم هااااااا اخه چرا؟

پاسخ:
این صدای 18 است که میشنوید:
نیک! همه آدمای اطرافمون (تو بهترین حالت 90%) این شکلی ان. اون ملعون فقط خودشو تابلو کرده. یه کم تو بقیه و اطرافیانت ریز شو تا بفهمی
من از همین تریبون اعلام میکنم که چیز* رفته ام 

*چیز: واژه ایست 3 حرفی و نام جایی است که به جرئت می توان گفت اکثریت مردم یک بار به آنجا رفته اند.حرف اولش دومین حرف از الفبا و حرف آخرش اولین حرف از الفباست و اون وسط مسطا یه گاف جا میگیره !!!
پاسخ:
این صدای 18 است که میشنوید:
عایا اینجا تریبونی برای اعلام وضعیت شماس؟
عایا رفتن به مسافرت از اونجا بهتر نیس؟
هیژده میشه برگردی بلاگفا؟

این درخواست از یکی از خواننده های ساکتِ قدیمیه وبلاگته
پاسخ:
این صدای 18 است که میشنوید:
ای خواننده ی ساکت و قدیمی من
ای طیبه!
خیلی دودوتا چارتا کردم تا اینجا رو انتخاب کنم.
اینجا رو انتخاب کردم و دیگه بر نمیگردم :)
تو بیا اینجا
۱۶ تیر ۹۴ ، ۲۱:۴۰ یک به اصطلاح نویسنده
تو کتاب ِ بیشعوری ،همه ِ اینها جزو ِ دسته های متفاوتِ بیشعور قرار میگیرن،هر کدومشون به نحوی بیشعورن،بیشعووووور:/
با تو نیستم ،ینی با امضات کاری ندارم :)
احساس میکنم دیگه نمیکشم تقسیم بندی بشنوم،انقد تو این یه هفته کتابای تقسم بندی ِآدمهای مختلفو خوندم که واقعا" مجبور بودم هر پاراگرافتو دوبار کامل و یبار خلاصه بخونم تا بفهممش:/

پاسخ:
این صدای 18 است که میشنوید:
عصبانی هستیا!
:|
۱۷ تیر ۹۴ ، ۰۷:۱۱ ❀◕ ‿ ◕❀ zizigolu
گروه اول به نظرم آدمایی که که دلشون میخواد بقیه پاچه خواریشون رو بکنن...چون کسی که یه کاری رو انجام میده در اصل دوست داره بقیه اون حس رو و یا اون کار رو براش انجام بدن.مثلا کسی که خیلی به بقیه محبت میکنه،خودش از کم بود محبت رنج میبره و دوست داره بقیه بهش محبت کنن واسه همین همچین کاری رو غریزی انجام میده.پس گروه اول با کمبود مواجه ان و اصولا آدمایی هستن که به چیزایی که میخواستن نرسیدن و پاچه خواری کسایی رو میکنن که به اون چیزایی که توذهنشون بوده اونا رسیدن

گروه سوم،به نظرم مسخ شدن!
پاسخ:
این صدای 18 است که میشنوید:
خیلی عمیق و فلسفی بود. نکته ی جالبش اینجاس که در عین فلسفس بودن، فهمیدم چی گفتی و کاملا باهات موافقم
۱۸ تیر ۹۴ ، ۰۰:۲۸ ❀◕ ‿ ◕❀ zizigolu
راستی 18،چند شب پیش خوابتو دیدم! بد مست هم بود و یکی از دخترای وب که یا خاتون بود یا مریم :)))))
پاسخ:
این صدای 18 است که میشنوید:
ایول
خب داستان چی بود؟
۱۸ تیر ۹۴ ، ۱۲:۳۹ خانم سر به هوا
منم اون وسط مسطام :-D

پاسخ:
این صدای 18 است که میشنوید:
دستتو بده بم گم نشی بری با آدمای بد بچرخی از اینی که هستی هم بدتر شی
بعد بقیه اون 10% توی کدوم گروه هستن؟
پاسخ:
این صدای 18 است که میشنوید:
خیلی کم ان
اصن ارزش گروه بندی ندارن :)
۱۸ تیر ۹۴ ، ۱۴:۴۰ نیمه سیب سقراطی
18 تو حیفی ! باید بیان ببرنت اداره ی دسته بندی جات :))

+ کد عددی نظردهی ـت هم برداری خیلی خوب میشه !
پاسخ:
این صدای 18 است که میشنوید:
چشم
باید برم تو تنظیمات فک کنم. قول میدم تمام تلاشم رو بکنم :)
گروه اول رو عاشقم 
زیراب خودشونم میزنن :))
پاسخ:
این صدای 18 است که میشنوید:
باور کن میزنن
شوخی موخی ندارن اینا
هیژده کجایی پسر ؟؟؟
پاسخ:
این صدای 18 است که میشنوید:
هستم ولی خسته م
اصن نیستی ها انگار هیشکی نیست|:

هیژده واسه عید مارو به یه رادیو هیژده مهمون کن دو دقه صداتو بشنویم ،موزیک گوش بدیمو بخندیم  دلمون وا شه(:
پاسخ:
این صدای 18 است که میشنوید:
عید؟
عید سعید فطر؟
مگه فطر عیده؟!
:/
اگه عیده پس نوروز چیه؟
هرکه جدا ز فن ... مالی شد
دچار زندگی پست  و نان خالی شد
تو صدر اعظم آینده ای ز بس دادی
بدبخت قوام السلطنه نصف تو داد والی شد!!! 

دیدم پست جدید نزاشتی حیفم اومد این شعر رو برات نزارم
هر وقت دیدی یکی از اوووووووووون  نظر رو اعصابه اینو براش بخون
پاسخ:
این صدای 18 است که میشنوید:
ممنون :)

زی زیگولو جان من با این دوتا عذب اوقلی هیچ جا نمیام ،میفهمی؟! من آخه چه میکردم تو اون خواب :دی
پاسخ:
این صدای 18 است که میشنوید:
خودت خوب میدونی که من چقد کبریت بی خطری ام
حالا اون یارو ... بمن چه اصن!

خب هیچ چیز قطعی وجود نداره ، علیرغم اینکه قبولت دارم!
در هر صورت زی زیگولو جان بیا پاسخگو باش خواهرم بیا تعریف کن تا تدابیر بیندیشیم :دیی
پاسخ:
این صدای 18 است که میشنوید:
عووووووووووووووووووووو
حالا یکی بیاد اینو جمع کنه
ملت آرزوشونه یه شب منو بدمست رو خواب ببینن
والاع!
هیژده منو ببین 0 _ 0
من خودم آرزوی خیلیام جانم ، والا با این نوناتون !
پاسخ:
این صدای 18 است که میشنوید:
اگه اعتماد به نفس تو رو ساقه طلایی داشت، الان های بای بود :))
ما یه همکار داریم این با سرپرست حسابداری خیلی جیک تو جیکن.شوخی هاشون هم خیلی جالب نیس.مثلا یه مرد خودکار تو شکم یه خانم فرو کنه آیا کار پسندیده ایست؟نه. خب حتما خانمه پیش خودش یه فکرایی میکنه دیگه که همچین اجازه ای میده.ولی نمیدونم چرا انقد احمقه که نمیاد پاچه خواریه منو بکنه. :| لیست حقوق دستمزد رو من رد کنم.کافیه دوتا غیبتاشو به دیده اغماض بگیرم ...
چه هدف بلند مدتی میتونه داشته باشه یعنی؟:دی
پاسخ:
این صدای 18 است که میشنوید:
واقعا تو داری جایی کار میکنی که یه آقا خودکارش رو میکنه تو شیکم همکار خانومش؟!
داریم؟ میشه؟
۲۱ تیر ۹۴ ، ۰۰:۱۹ ❀◕ ‿ ◕❀ zizigolu
خب یا خاتون بود یا پریسا ...من اصن مریمو نمیشناسم!
داشتین قالیاتونو می شستین! مامانت و بابات و خواهرت و دامادتونم بودن!
خاتون یا پریسا ( :|  ) هم همسایتون بود،بعد من توی یکی از اتاقا نشسته بودم (الان من نمیدونم دقیقا اونجا چیکار میکردم :/ بعد نشسته بودم پای سیستمت،که سفید هم بود! بعد گفتی که میتونم باهاش کار کنم و از اینترنت هم استفاده کنم! (حالا الکی مثلا تو خیلی دست و دلباز و مهربونی!)
بعد خ یا پ اومد بهم گفت داری چیکار میکنی و دست نزن و 18 حساسه! بعد من گفتم خودش اجازه داده! بعد اونم گفت به من اجازه نمیده و خسیسه و کلی بد و بیراه بهت گفت!
بعد با ماشین رفتیم بیرون! تو و بد مست جلو که تو راننده بودی و من و خ یا پ هم عقب...
+نه واقع چرا من باهاتون اومدم بیرون؟! فک کنم میخواستم خرید کنم  :|
بعد در حالی که توی ماشین بودیم از پشت همه ی ساختمونا گنبد امام رضا رو دیدیم...تو مشهد بودیم ظاهرا!
بعد رفتیم یه جایی که خیلی قروقاطی بود یه مغازه ی بزرگ و شلوغ که یه چیزی تو مایه های پنبه زنی یا نجاری بود  :|  منو اونجا بردین خرید کنم آخه؟!

فقط همین یه تیکشو یادم میاد :|
 
تو باز چرا گروه بندی نکردی مثه اون گروهِ دخترای زشت که خودم گروه بندیشون کردم
پاسخ:
این صدای 18 است که میشنوید:
نخوندمت. میام
آره ... همه چیز خوبه و معقوله ها ولی صمیمیتشون با توجه به طول مدتی که همکارن عجیبه!
الان مهم این نیست.مهم اینه که چرا کسی پر و پاچه منو نمیخوارونه :[
پاسخ:
این صدای 18 است که میشنوید:
پاچه ت رو بده بیاد. والا!
این کار از دستم برمیاد. اتفاقا تازه هم بیکار شدم :))
تو بولاگ خودم نه
تو وبلاگ خدابیامرز پرشینت
از بس جا به جا شدی حواست نیست
پاسخ:
این صدای 18 است که میشنوید:
عاهان!
خدا شیرازی رو خیر بده با این کاراش :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">