5. اگه دست من بود . . . (1)
وقتی پولدار شدم (خیلی پولدار) یه شب میرم تو یه فلافلی و یه فلافل سفارش میدم. میشینم رو یکی از صندلی هایی که کنار پیشخونه و منتظر میمونم تا سفارشم حاضر بشه. همزمان به حرفای زوج کناریم که از یه زن چاق زشت و یه جوون با تی شرت و دمپایی تشکیل شده، گوش میدم. دارن راجع به قسط ها و اجاره خونشون صحبت میکنن. مرده داره چس ناله میکنه و اون زن چاق زشت داره دلداریش میده و میگه "بیشتر کار میکنم، جور میشه. اصن یه شب فلانی رو دعوت میکنیم و باش صحبت میکنیم" مرد فلافلی منو به خودم میاره و میگه "ترشی هم بذارم؟" میگم بذار.
موقعی که میرم حساب کنم همراه پول یکی از کارت ویزیتام رو درمیارم و میدم به اون جوون و میگم فردا بهم زنگ بزن. نمیذارم بحث رو ادامه بده. میرم. میرم تو دفتر کارم (چون شبه، هیشکی نیس). ساندویچ بدمزه م رو میخورم. نوشابه م رو مث پنجره اتاق باز میکنم و سیگار میکشم. فوووووت میکنم تو هوای آزاد و خاکستر سیگارم رو میتکونم. بعد خیره میشم به رقص خاکسترهای سیگار که دارن سقوط میکنن. دارم به افکار اون زوج جوون فک میکنم...
پ.ن: امروز تو اولین قرار کاریمون شکست خوردیم.
امضا: 18 در فلافلی پرکن و بخور