11. نسبیت
يكشنبه, ۲۸ تیر ۱۳۹۴، ۰۹:۳۵ ب.ظ
داشتم رانندگی میکردم. تو جاده. مسیر کوهستانی و در ادامه جنگلی. یه تیکه از مسیر یه کوه جلومون بود. ینی یه مسیر مستقیمی رو باس می رفتیم تا به دامنه ی کوه برسیم. همینجوری که داشتم میرفنم، یهو به ذهنم رسید که عه! چه با مزه س! همینجوری که من دارم به کوه نزدیک میشم اونم داره به من نزدیک میشه. نه. این یه کشف تکراری نیس. در ادامه همینجوری که پیش میرفتم خودمو ثابت فرض کردمو جاده رو متحرک. این خیلی هیجان انگیزه. (هر کی بدون اینکه این موضوع رو تست کنه، بگه چه مسخره، خره). انگار که من تو یه ماشین ثابت نشستم و جاده از زیرم داره کشیده میشه. من به کوه میرسم. جاده میپیچه و به جنگل میرسم. من ثابت هستم و اونا دارن به سمت من میان. تصور کن میخوای بری دریا. تو فقط کافیه لباس بپوشی و بیایی تو ماشین بشینی. بعد دریا شروع میکنه به سمت تو اومدن! این خیلی هیجان انگیزه. (الیته فک کنم یه سری دانشمند قبلا این اکتشاف رو انجام دادن. چون بچه که بودم یه آتاری داشتم که بازی ماشینش با این منطق کار میکرد) ولی بهرحال تجربه ی این موضوع در واقعیت واقعا هیجان انگیزه.
وسطای مسیر یه جایی ایستادیم و من کف زمین ولو بودم و داشتم بالا سرم رو نیگاه میکردم. دوباره روزمرگی رو رها کردم و همون تصویر رو یه جور دیگه دیدم. بازم خیلی هیجان انگیز بود. انگا تو کسری از ثانیه یهو محیط اطرافت عوض میشه. پا شدم و این عکس رو گرفتم.
منم مث هر جانور دیگری از دیدن یه فضای سبز و کلی برگ بالای سرم لذت می بردم. یه خورده که گذشت و همه چی عادی شد رو پس زمینه که دقت کردم همه چی عوض شد. انگار بک گراند سبزه و یه سری چیزای سفید اون منظره رو بوجود آورده. خیلی از این اکتشافم خوشالم. (برای درک بهتر این عکس رو یه خورده دستکاری کردم.)
امضا: 18 انیشتین زمان
وسطای مسیر یه جایی ایستادیم و من کف زمین ولو بودم و داشتم بالا سرم رو نیگاه میکردم. دوباره روزمرگی رو رها کردم و همون تصویر رو یه جور دیگه دیدم. بازم خیلی هیجان انگیز بود. انگا تو کسری از ثانیه یهو محیط اطرافت عوض میشه. پا شدم و این عکس رو گرفتم.
امضا: 18 انیشتین زمان
من از قرار گرفتن توی این شرایط متنفرم و بیزام و حالم بهم میخوره و فش میدم.
خارشم میگیرم!