- دفه ی اول
آخرین شب سال 94 داشتم ویژه برنامه ی 90 رو میدیدم. رسید به بخشی که راجع به گذشتگان سال 94 بود. رسید به هادی نوروزی و تصاویری که موقع بازی دربی اتفاق افتاد. پخی خندیدم...
- دفه ی دوم
طبق روال همه ساله موقع لحظه ی تحویل سال، شبکه ی سه رو داشتیم نیگاه میکردیم. با اینکه اون برنامه ی مختص تحویل سال اصلا به خوبی سالهای پیش نبود ولی در آخرین ثانیه هاش بازم خندیدم
- دفه ی سوم
تو برنامه ی سالی تاک، اونم تصاویر مربوط به هادی نوروزی رو نشون داد و من دقیقا همون ری اکشن دفه ی اول رو نشون دادم.
- دفه ی چهارم
به طور اتفاقی تکرار برنامه ی سالی تاک و هادی نوروزی و خنده و ...
- دفه ی پنجم
یه تبلیغی بود که روغن لادن درس کرده بود راجع به یه پدر و مادر تنها که بچه هاشون ترکشون کرده بودن که البته به تبلیغ خیلی شباهتی نداشت و زیرپوستی کارکردن. بازم پخ...
- دفه ی ششم...
- دفه ی هفتم...
من هروقت اشکم میخواد در بیاد اولش میخندم. انگار که یه ماشین میخواد استارت بخوره. کاملا ناخواسته هی استارت میزنم ولی روشن نمیشم. واقعا نمیدونم چرا ولی حس میکنم یه گریه به سال 94 بدهکارم...
پ.ن.1: پارسال که فراخوان گذاشته بودم، قرار بود بعدش، یه هدیه از طرف مقام مسئول به همه اونایی که شرکت کرده بودن و نکرده بودن، بدیم. آدم باس بدهیاش رو صاف کنه. حاصل دست و پنجه ی استاد با عود. اینجا
پ.ن.2: دوستای عزیزی که میان اینجا و من بهشون بدهکارم، تا آخر ماه صاف میکنم. دندون بذارین رو اون جیگرای صاب مُردتون!
امضا: 18 درحال ارسال فاتحه به روح هادی نوروزی