(مثلا تو الان از حموم اومدی بیرون و داری موهات رو خشک میکنی)
آقاجون؛ قبل اینکه اینو بخونی باس بت بگم که تو زمان ما یه آقایی بود به نام شیرازی که یه جای باحالی درست کرده بود به نام بلگفا. منم اونجا یه خونه ی کوچیک و جمع و جور داشتم. به همین اسم بود. اونجا هم کلی نوشته واست گذاشتم. اونا رو هم حتما بخون.
آقاجون؛ میگم تو اصلا به من نرفتیا. تو خیلی تمیزی و هی حموم میری ولی یه تفاوت بزرگ با من داری. تو زیاد میری حموم و زیاد میایی بیرون ولی به خاطر همون تفاوته اندازه ی من کیف نمیکنی.
زمان ما دو جور حوله بود. یه مدل حوله معمولی که یه پارچه ی حوله ای مستطیل شکل ساده بود و مدل دوم یه حوله هایی باکلاس بود که شبیه لباس بود و وقتی از حموم در میومدیم تنمون میکردیمش. (امیدوارم تو زمان شما هم هنوز این چیزا باشه و فرض میگیرم که هست). وقتی تو زمستون میری حموم، هرچقدر هم که خونه گرم باشه، وقتی از حموم درمیایی خیلی سردته. وقتی اون حوله لباسیا رو تنت میکنی، شروع میکنی به خشک شدن...
فرق من و تو همینجاس. تو فقط خشک میشی و به هیچی دقت نمیکنی. آقاجون؛ همیشه سعی کن زندگیت از نوع حوله لباسی باشه. وقتی تو سرما حوله ت رو تنت میکنی، هر حرکتی که انجام میدی مثلا راه میری، میشینی، میخوابی، موهاتو شونه میکنی یا "هر" کار دیگه ای که میکنی، همزمان یه سری از اعضای بدنت میخورن به حوله و خشک میشن. حوله تو رو پوشونده و تو داری کارهای معمولی خودتو میکنی و همزمان داری خشک میشی. خشک شدن تو سرما = لذت بردن.
ما ها تو این دنیا هممون یه سری آدم لخت از حموم در اومده ایم و این دنیا همیشه سرده. همیشه یه حوله لباسی تنت کن. نمیدونم حوله لباسی رو به چی تشبیه کنم. فک میکنم متناسب اون، ذهن آدم باشه. اونوخت میبینی که چقد همه چی لذت بخش میشه. کارت، خانواده ت، دَرسِت، دوستات و همه ی چیزای اطرافت بهت کمک میکنن که "هر" کاری که میکنی، بهت کیف بده.
آقاجون چرا اینجوری نیگام میکنی؟ زمان ما این چیزا جز خوشیا بود. شما چه جونورایی هستین آخه؟ چرا مث بز داری نیگام میکنی؟ پاشو یه چایی وردار بیار.
مثلا تو الان داری غرولند کنان میری که چایی بریزی و من دارم داد میزنم که:
والاع، کدوم آقاجونی رو دیدی که با حوله ی حموم درس زندگی بت بده؟
امضا: 18 کون برهنه دمبال حوله لباسی