هــــــــــــــــــــیژده

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ایران» ثبت شده است

میدونی مث چیه؟

انگار که جوراب بابات پاره س، بعد تو بری به همکارت بگی جوارب بابام پاره س!

واقعا مث اینه!

کسی این کارو میکنه؟

عاره. میکنه.

کی؟

ما!

چرا؟

چون اُسکلیم...



هرننه قمری گوشیش رو دس میگیره و از هدر رفتن آب تو یه جوب تا توله سگی که زیر ماشین میره، فیلم میگیره و تهش با افتخار میگه "این گزارشو واسه گزارشگر من و تو میگیرم" . بعد گزارشا یکی از یکی داغون تر و خاک بر سرانه تر.

ینی تو گزارشگری الان؟  نه عزیزم! تو یه اسکل احمقی!  تو همونی که به همکارت میگی جوراب بابام پاره س.

گیرم که تونستی یه بخشی از فقر فرهنگی و شعوری و اجتماعی هموطنانت رو به جهانیان نشون بدی. الان حس میکنی تو خیلی فرهیخته ای و بقیه بی شعور؟ نه! با این کارت ثابت میکنی که چقد بدبختی که میبینی و میفهمی و کاری نمیکنی (البته کار که میکنی. گوشیت رو بر میداری و ...).بنظرم یا دهنتو ببند یا خودت یه کاری بکن. اینجوری آسیبش کمتره. فک میکنی اون بانوی زیبا رویی که سر ماه حقوقش رو میگیره و بهت یاد میده که چجوری گوشیت رو دست بگیری که گزارشت قشنگ تر بشه و هزارن کیلومتر اونطرف تر داره گزارشت رو پخش میکنه، حتی لحظه ای به ماها فک میکنه یا ناراحت میشه؟ یا فک میکنی اونی مسئولیت گردنشه دیگه امشب از وجدان درد خوابش نمیبره؟ نه. واقعا هیچکدوم این اتفاقا نمیفته. تنها اتفاقی که میفته اینه که ما به خودمون و اطرافیان رسما و علنا اعلام میکنیم که ما آدمهای جهان سومی و بدبختی هستیم (که هستیما ولی نه اینقد علنی)

من اصن آدم وطن پرست و عشق میهن و آریایی و از این قسم گلشعر ها نیستم. نون دولت رو هم نمیخورم که الان ازش طرفداری کنم. ولی فک نمیکنم هیچکدوم از ماها (البت به جز صنف محترم گدایان ترمینالی و متکدیان چهارراه و بازار) حاضر باشیم از بدبختی ها و خاک بر سری های خودمون و خانوادمون واسه بقیه گزارش تهیه کنیم تا اوضامون بهتر شه. تازه؛ آدم گدایی هم بخواد بکنه باس بدونه آویزون کی بشه. من و تو ؟  انگلیس؟ ینی کم ...مون گذاشتن؟




امضا: 18 در حال ارسال این پست برای اتاق خبر

۱۲ نظر موافقین ۷ مخالفین ۲ ۱۶ فروردين ۹۵ ، ۱۵:۴۴
هیژده ...

امشب خیلی احساس باکلاسی میکنم. از حمام آمده ام و خودم را به دو فنجان بزرگ  قهوه دعوت کرده ام. عینک زده ام و دارم مینویسم. شرایط موجود نمیگذارد که چرند بنویسم. پس چرند نمینویسم.

  • گربه! تا زمانی که از یه چیزی منتفعه، خودموشو لوس میکنه و ملوسه و به محض اینکه فهمید دیگه خبری نیس پنجول میکشه. گربه! قیافش شبیه شیر و پلنگه، ولی گربه س
  • چند روز پیش که 22 بهمن بود من در راهپیمایی 22 بهمن بودم. نه اینکه خودم در راهپیمایی باشم مسیرم در آن زمان با مسیر راهپیمایان یکی شده بود. توی پرانتز: نه اینکه راهپیمایی نرفتن نشانه ی روشنفکر و خفن بودنه و راهپیمایان انسانهایی مجبور به این کار هستند. به قیافه ی آدما که دقت کردم، حس کردم چقد فرق دارن با اونایی که سی و اندی سال پیش واقعا و از دل و جون شعار میدادن و خوشحال بودن.
  • یاد این راننده تاکسی هایی افتادم که همچین از قبل انقلاب و خوبیاش تعریف میکنن، آدم تهش باید بگه ببخشید که انقلاب کردین! با پشت دست باس زد تو دهن اینجور آدما. میگم چرا...
  • اینایی که به شاه، خدابیامرز میگن همونایی ان که اول از همه عکسشو پاره کردن و چه بسا کسانی که همین الان با این نظام درگیرن چن سال بعد از زمان فعلی، یه بهشت برای نوه هاشون ترسیم نکنن. فهمیدن این موضوع اصلن سخت نیس که نه دوره ی قبل انقلاب خبری بوده و نه الان ما تو بهشت برین هستیم. این یه واقعیته که مدینه ی فاضله وجود نداشته، نداره و نخواهد داشت.
  • میگن نقشه ی ایران شبیه گربه س (شبیه گربه ش کردن) این خیلی جالبه. بنظرم ما ایرانیا هممون شبیه نقشه مون و گربه صفتیم. شاید قبلا پلنگ بودیم ولی الان گربه ایم.
  • درگیر نوع دولت و حکومت نباشیم. به نظرم کسانی که به ما حکومت میکنن خیلی گناه دارن. خیلی بیشتر از ما. حکومت به انسانهای بی شرف و گربه صفت واقعا سخته. ماها قدر نشناسیم و در عین ملوس بودن پنجول میکشیم. فقط باید زمانش فرا برسه. قبلا یه سریا ملوس بودن و الان دارن پنجول میکشن، زمان که بگذره پنجه های ملوسهای امروز هم درمیاد و این سناریوی تکراری تا ابد ادامه پیدا خواهد کرد.
  • نتیجه ی اخلاقی: 
  1. یا راننده ی تاکسی نشوید یا اگر شدید، در آینده، هیچ وقت از خوبیهای عصر حاضر را (که در آینده، به گذشته تبدیل شده است) برای نسل بعد تعریف نکنید. نسل بعد دراکولان. نمیرن تو وبلاگ بنویسن. همونجا چپ و راستتون میکنن.
  2. چیزی که من از قدیمیا یاد گرفتم اینه که قبلا بهتر از الانه. و ما الان تو قبلنِ بعدن هستیم! پس سعی کنین بیشتر لذت ببرین. چون بعدن به این نتیجه خواهید رسید که کاش قبلن (ینی الان) بیشتر حال میکردین. 


پ.ن.1: اینا چیزایی بود که خورد خورد ذهنمو درگیر کرد  که البته خیلی بیشتر و منسجم تر از چیزایی بود که نوشتم ولی واقعیت اینه که نه من سی یا سی ام نه ازش خوشم میاد و نه یه درصد دوس دارم درگیرش بشم.پس نکته وار گفتم.

پ.ن.2: معمولا با کلاس ها با یه قهوه ی 50 سی سی ای 45 دیقه ور میرنن تا بخورنش. من یه تاقار (حدود نیم لیتر) قهوه رو 5 دیقه ای خوردم!

پ.ن.3: معمولا باکلاسها قهوه رو تلخ میخورن. واقعا مزه ی زهر مار میده. عایا چجوری ممکنه واقعا اینو دوست داشت؟

پ.ن.4: با کلاس بودن خیلی سخته!

پ.ن.5: مطمئن نیستم اینی که خوردم قهوه بوده!

پ.ن.6: خداوکیلی، وژدانن کسی فرق ترک و فرانسه و اسپرسو و اینا رو میدونه؟




امضا: 18 باکلاس نما با چشمانی چون جغد

۷ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۹۴ ، ۰۳:۰۰
هیژده ...