هــــــــــــــــــــیژده

100. اولین پست سه رقمی

پنجشنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۵، ۱۰:۵۳ ق.ظ

فک کن...

فک کن تو یه لحظه ی خاص همه ی آدمای جهان، میتونستن از وجودشون خارج بشن و (با 7 تا شرط) تصمیم بگیرن یه چیز دیگه بشن. شروطش ایناس:

  1. وقتی خارج شدی دیگه نمیتونی برگردی
  2. وقتی خارج شدی خودِ فعلیت مث سابق به زندگیش ادامه میده
  3. وقتی خارج شی انگار میری تو بعد چهارم یا یه جهان موازی زندگی میکنی که هیچ دخلی به زندگی فعلیت نداره
  4. میتونی تصمیم بگیری که به همین زندگی فعلیت ادامه بدی ولی امکان خروج فقط یک بار واست وجود داره
  5. وقتی خارج شدی میتونی تصمیم بگیری که انسان، درخت یا یه جونور باشی
  6. اگه خارج شدی میتونی بفهمی که خودِ فعلیت داره چیکار میکنه ولی هیچ حس مشترکی باهاش نداری
  7. زندگی از همین جایی که هست ادامه پیدا میکنه و جهان موازی عینا شبیه همین جهانه و از سفر تو زمان خبری نیس

حالا فک کن که اون لحظه ی خاص، مثلا امشب ساعت 00:00 اتفاق میفته و تو باس تصمصم بگیری که میخوای دوتا بشی یا نه؟



این پست ادامه داره ولی قبلش دوس دارم نظر کسایی که این پست رو خوندن رو بدونم. چند نفر حاضرن دو تا بشن؟


امضا: 18 منتظر جواب





----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

خیلی جالب شد. خیلی حال کردم. چقد نظرای متفاوت...

و اما ادامه ی داستان...

پری شب، وقتی زیر پل منتظر بچه ها بودم، این فکر به ذهنم رسید. وقتی دیدم یه چیزی زیر خاک داره تکون میخوره. فک کردم شاید کرم باشه. بعد فک کردم که عایا من دوس دارم کرم باشم؟! و این فکری که بالا نوشتم در کسری از ثانیه مث لوبیای سحرآمیز تو مخم رشد کرد.

من آدمی ام که اگه منو بذارن تو یه دو راهی  که بین مرگ و زندگی و "حق انتخاب" داشته باشم، خیلی راحت مرگ رو انتخاب میکنم چون قبلا فکراش رو کردم.

پریشب بعد رشد لوبیا اولش گفتم، خب معلومه دیگه! میرم تو جهان دوم. این چه سوال احمقانه ایه. بعد یه کم که فک کردم دیدم نمیتونم خودمو ول کنم. دوس دارم بدونم خودم چیکار میکنه. پیشرفت میکنه یا شکست میخوره. من واسه ایکه خودم به اینجا برسه، کلی خاطرات خوب و بد، کلی تجربه و کلی حس های منحصربفرد رو پشت سر گذاشتم. فک کردم اگه برم پشیمون میشم.

از اونطرف به خودم میگفتم خره! تجربه های جدید. زندگی جدید و اونجوری که میخوای... خودت که داره زندگیش رو میکنه، تو برو دمبال کار خود جدیدت. میری دمبال چیزایی که دوس داری و خودت نذاشت که بری. یا اصن برو زندگی مث اون کرم زیر خاک رو تجربه کن. خیلی با خودم کلنجار رفتم. خیلی ترسناکه.

فک کن جدا شدن از خانواده، از شهر یا از کشور (واسه همیشه) چقد سخته؟ حالا فک کن بخوای خودتو ترک کنی! من نتونستم.

من فهمیدم که خودمو چقد دوس دارم. شایدم حسودیم میشه به خودم. درسته بین بودن و نبودن، نبودن بهتره ولی بین خودم بودن یا یه خود جدید، خودمو بیشتر دوس دارم. با اینکه تو برخورد اول مطمئن بودم که میرم، ولی هرچی گذشت حس کردم نمیتونم. این تصمیم خیلی تصمیم ترسناکتریه نسبت به انتخاب بین مرگ و زندگی. من خودم به شخصه نمیتونم دو تا بشم.

چون قبل از اینکه راجع به خودم بنویسم، نظرها رو گرفتم، اولا که از این همه نظر متفاوت خیلی هیجان زده شدم. نمیدونم کسایی که گفتن میخوان دوتا بشن چقد این سوال رو جدی گرفتن و یا چقدر با فکر جواب دادن ولی خیلی دوس دارم بدونم اونا، به چی فک کردن، چجوری از خودشون دل کندن یا دمبال چی ان؟ لدفن پاسخگو باشید.


امضا: 18 چالش زا

موافقین ۳ مخالفین ۱ ۹۵/۰۱/۱۹
هیژده ...

زندگی

کشفیات

نظرات  (۳۴)

چه انتخاب سختی :)) پس تا نیمه شبِ امشب جواب میدم :))))))
من نه. حوصله ی ی موجود جدید بودنو ندارم :|
حاضر نیستم   
من حاضرم دو تا باشم ،
اما نمیخوام یه موجود دیگه باشم ، فقط میخوام برم تو جسم یکی دیگه :دی
میشه!؟
نمیدونم .خیلی انتخاب وحشتناکیه.میدونی همیشه از وضعیت خود الانم بدم میومده.ولی خب خوده خودمو که دوس دارم.ترسناکه که بخوای دیگه خودت نباشی.ولی اگه بخوام خودمو بزارم و برم،ترجیح میدم دیگه هیچی نباشم.
من حاضرم دو تا بشم ، برم جهان موازی ولی در موقعیت متفاوت زندگی کنم. اصلا هم کاری به منی فعلیم ندارم . :دیییییی
اگه چند سال پیش بود
دوستداشتم دوتا باشم
اما حالا
نه!

من حاضرم
خوب نیس که...مثلا کی دلش میخواد یه اردک یا یه درخت باشه... و به زندگیش به همون صورت قبل و به موازاتش ادامه بده و هیچ حس مشترکی به خوده فعلیش نداشته باشه
خب ینی خودمون خودمونو بیافرینیم(آفرینش کنیم)!؟بعدش هیچ محدودیتی توی تصورات ذهنی مون نیس!؟
با اینکه مطمئنا اونموقع هم به تصورات ذهنی همدیگه غبطه می خوریم و میگیم طرف چقدر خوبه و خاکم به سر و از اینا ولی من حاضرم:)
ساعت دوازده امشب دیگه!؟
=))
سلام.من تازه با وبلاگتون آشنا شدم.به نظرم خیلی باحاله.
من که میگم ایده جالبیه.ولی اش واسه برگشت هم 7 تا شرط داشت.چون من اگه دوتا بشم،هی 2نفر توی مخم همدیگه رو نقد می،دعوا میکنن،بحث میکنن،در عین حال که همو دوست دارن.
من میخوام امتحان کنم جالب به نظر میرسه :)
چه ایده جالبی! :D
این یه حسِ بدی به آدم می ده خوب!
این که من کلی زحمت کشیدم برای خودَم! بعد خودَمُ ول کنم و برم یه جهان دیگه، یکی دیگه باشم؟! :D
دِلَم حتی برای خاطراتِ بدم و اشتباهاتمم تنگ می شه! :)
آدمی است دیگر؛
یک روز حوصله هیچ چیز را ندارد
دوست دارد بردارد خودش را بریزد دور

#حسین_پناهی

در راستای ادامه ی کامنت قبل
یه بار دایم اینکار رو کرد |:

البته خودش تعریف میکرد ما که ندیدیم/:

میگفت با این وسیله های اضهار روح دوتا شدن وقتی این اتفاق افتاد به خودش گفت این منم یا من اینم /:

خلاصه که میگفت خیلی چیز جالب و هیجان انگیزیه 

پستت رو که خوندم یادش افتادم اره من دوست دارم دوتا بشم  !!!

اگه محدودیت نداریم واسه شرایط اون یکی معلومه که من میخوام 2تا باشم...همین الان!!!!
نه دوس ندارم
حس بدی بهم دست میده خیلی کارای نیمه تموم دارم که میخوام به بهترین شکل انجامشون بدم و واسشون تصمیم بگیرم.
من حاضرم دو تا شم، حتى چند تا :|
الان که خوب فکر میکنم میبینم چه کار مسخره ای :/ همون خودم باشم فقط بهتره انگار.
گاهی یه اتفاق های توی زندگی ادم میوفته که میگی کاش  اینی که هستم نبودم !
 شاید دلیل که گفتم میخوام دوتا بشم بخاطر اینکه اینی که هستم یه کمبود های داره و میخوام با دوتا شدن به کمبودها برسم 
/:
:)))))

چه جالب که انقد به خودت وفاداری!

من حاضرم دوتا بشم و مطمئنم به محض اینکه دوتا بشم، حتا یه لحظه ام به چیزی که بودم نه فک میکنم نه برام مهمه.
فرصت اینکه یه زندگی دوباره داشته باشم، حتا از حالا به بعد، به نظرم خیلی جذابه! اینکه دیگه هیچ حس مشترکی با من فعلیم نداشته باشم که اصن ایده آله!

حتا من حاضرم در قالب یه اسب واسه خودم بقیه ی زندگیمو بگذرونم. واسه خودم توی دشت رها باشم! زیبا باشم!

خب واضحه خودشون دوست ندارن. من منتنتو که خوندم دلم واسه خودم گرفت که اینقدر دوسش ندارم که مطمئنم میخوام بشم یکی دیگه....بده ادم اینقدر خودشو دوست نداشته باشه ها!!!!
دقیقا نظر منم مث مال تو بود:)اگه قرار باشه بین بودن و نبودن انتخاب کنم نبودنه ،ولی دوس ندارم کسی غیر از خود الانم باشم ،شاید دوس داشته باشم خودم با یه سری شرایط جدید باشم ولی هیچوقت دلم نمیخواد کس یا چیز دیگه ای باشم
 اول از همه اینکه وختی من شرایط اینو داشته باشم ک دو تا بشم اگه ازش استفاده نکنم  مطمئنم تا آخر عمرم هی میگم اگه‌رفته بودم تو قالب دومیم چجور می شد،کاش ی آدم دیگه ای شده بودم و از اینا،ینی در واقع ترجیح میدم ی کاری رو انجام بدم و پشیمون بشم تا اینکه انجامش ندم و هی حسرت بخورم.!
1:خب من تو زندگیم(همه آدما به واقع) کلی جبر رو تحمل کردم خب چ اشکالی داره موندن تو اون وضعیت هم اجباری باشه مخصوصا که یه عالمه اتفاقاتش ب انتخاب و اختیار خودمه.
2:خب خدارو شکر ک خود واقعیم هم هست من براش آرزوی موفقیت می کنم و امیدوارم ب اونجاهایی ک تمبلی من و دخالت اطرافیانم مانع رسیدنش شده برسه(چ فداکار:دی)
6:خب اینم خوبه ک حس فوضولیم برطرف میشه و هی فکرش پاتیناژ نمیره روی مغزم ک حالا طرف چی شد و بازم خوبه ک ربط نداریم بهم و گرنه دغدغه هام دو تا می شد..
و در آخر ، درسته زندگی مثل قبله و من شاید گند بزنم به همه چی و مسلما دلم تنگ خواهد شد و یا شاید حسودی کنم ب تصورات ذهنی آدمای خلاق تر از خودم ولی حداقلش اینه ک هی بهانه تراشی نمی کنم اگه فلان جور بودم  زندگیم خیلی به به بود..تازه آدم ک نمی دونه در آینده چی میشه ب نظرم ب ریسکش میارزه
هوووووووووف چقدر حرف زدم:))))
هیژده من از جوابت مطمئن بودم ولی تو به ورژن انسانیش فک کن ن کرم بودنش ب گمونم مشتری شی
= ))))

هیچوقت حاضر نیستم غیر از جای خودم جای کسی یا چیز دیگه یی باشم.

از خود فعلیم راضیم

حاضر نیستم لحظه یی بدون خانواده دوستام اطرافیانم باشم.

 

من همیشه آدم قانعی بودم، هر وقت با خودم فکر میکردم به چیزی که بودم و خانواده ای که داشتم راضی بودم، رضایتم شاید بیش از انداره هم بود، تا اینکه درگیر مشکلات شدیم، بعدها هر چی با خودم فکر کردم که اگه این انتخاب رو داشته باشم دوست دارم خودم با اطرافیانم  کس دیگه ای باشن دیدم بازم حتی تو عالم خیال نمیخوام یکی دیگه باشم، وقتی بیشتر تحت فشار قرار گرفتم و بیشتر به این موضوع فکر کردم دیدم دلم میخواد یه قطره اب باشم، در عین حال که زنده ام احساسی نداشته باشم و ماجراجویی داشته باشم. بازم گذشت و 7 سال پیش اتفاقاتی افتاد و همزمان با اهدا عضو آشنا شدم، و فکر کردن به اینکه وقتی قلبت تو سینه ی یکی دیگه باشه ، وقتی نصف جسمت زیر خاک باشه و نصقش زنده و سرگردون تو بدن انسان های دیگه. اونجا اتفاقاتی افتاد که تصمیمم این شد، یک بار دیگه بعده مرگ تو بدن به نفر دیگه باشم، فقط یک نفر که همون موقع ها برای خودم مشخصش کردم که این امکان پذیر نیست.
من حاضر نیستم دو تا بشم . چون الان و زندگی خودم رو دوس دارم و دل کندن ازشون واسم سخته 
۲۱ فروردين ۹۵ ، ۲۰:۴۷ سرباز جامانده
اگه جهان موازی وجودداشته باشه خیلی دلم میخواد بدونم داخلش چه خبره ولی فقط میخوام بدونم چه خبره.البته قابل به ذکره اگه خودم بتونم شرایطو انتخاب کنم(شرایط اونیکی جهانو) شاید بخوام یکی دیگه بشم.
باید هیجان انگیز باشه ..

من اگه از خودم خارج شم میخوام بازم انسان باشم، ولی حس تعلقی که به خانوادم دارم نمیذاره خودم و ول کنم!
من ترجیح میدم نصف ذشم تااینکه دوتا بشم:/
فکر میکنم قبلا یه بار تصمیم گرفتم بیام روی زمین و اینی باشم که هستم
به احترام اون تصمیم میخوام اینجوری بمونم هرچند هوس یک آدم دیگه شدن توی سرم بازم وول خواهد خورد ...
قضیه اونقدا پیچیده نیست ،  ترک کردن هم اونقدا پیچیده نیست. من اینجور تصور کردم و میکنم که یه روز صبح از خواب بیدار میشم و کلا حافظه م رو از دست دادم ، اولش میترسم چون همه چی و همه کس ناشناخته س ولی بعد عادت میکنم و با یه زندگی جدید شروع میکنم . 
وقتی من بشم یکی دیگه مطمئنم بیخیال این منم میشم. 
ولی خب ترجیحا یه ادم دیگه یه جای دیگه با یه زندگی دیگه با وجودی که این منی که الان هستم رو خیلی زیاد دوس دارم ولی خب هیجان یکی دیگه بودن برام قویتره.
۲۵ فروردين ۹۵ ، ۰۲:۰۵ آناهــیــ ـــتا
خب واقعیت ش اینه که خیلی دوست دارم جدا بشم از خود فعلیم.... اما حس می کنم که اگه این اتفاق بیوفته, تنها کاری که تا باقی عمرم میوفته اینه که می شینم خود قبلیم رو تماشا می کنم که فلانچیز رو چیکار کرد... کجا رفت... فلانی چیشد، و الخ. 
شاید حتی دیگه هیچ تعلق خاطر خاصی م بهش نداشته باشم, و فقط از روی کنجکاوی. مثل یه سریال که آدم می خواد بدونه بعدش چی میشه.

و بنظرم اینطوری به عنوان یه موجود مستقل هیچوقت پیشرفت خاصی نمی کنم.
مگه اینکه به چیزی تبدیل بشم که مراحل تکاملش خیلی ساده تر از انسانه یا که هیچ راه ارتباطی بین آدم قبلی و جدید نباشه و کم کم فراموشش کنه. اینطوری خوبه....
اما مطمئنم تو یه وقتایی, یه جاهایی, تو شادیا مثلا, دلم می خواست آدم قبلی هم اونجا بود و شریک می شد باهام..

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">