85. خوبها کجایند؟ دقیقا کجایند؟
این یک پست سیاسی یا مذهبی نیست. این یک درد و دل شخصی است.
مقدمه:
یک سال و چهار ماه پیش چیلرهای یک ارگان دولتی خراب شده بود و شرکت سازنده بعد از تعمیر یه فاکتور هفت میلیون تومنی براشون صادر کرده بود. دو بار فاکتور گم شد و یکبار اصلاح شد. این پروسه یک سال و چهارماه طول کشیده و هنوز وجه هفت میلیون تومنی پرداخت نشده.
من پیمانکار نگهداری و تعمیرات تاسیسات اون ارگان دولتی هستم.
ساعت 12:30 ظهره و من اومدم صورت وضعیت دیماه رو پیگیری کنم.
چیزهایی رو که میبینم و میشنوم رو دارم مینویسم:
کتاب جلوه هایی از عاشورا در قفسه ی کتاب (تنها کتاب موجود در این قفسه) - منشور اخلاقی کارکنان - خدمات فروشگاه اتکا برای کارکنان دولت در یک بنر ایستاده وسط راهرو - الهم عجل لولیک الفرج و ذکر روز یکشنبه تنها کلمات روی تخته ی وایت برد 2 متر مربعی - یک پیشخوان به طول حدود 50 متر با دو متصدی برای رسیدگی به کارهای ارباب رجوع - یک نمازخانه در حال برگزاری نماز جماعت به پیش نمازی یک روحانی و حدود 40 نمازگزار
چیزهایی که به گوشم میرسه:
تلاوت دلنشین و با صوت السلام علیک ... صلواتهایی که ح آن به شدت غلیظ و اصولی بیان میشه و صدای همهمه
ساعت حدود 1 شده:
کارکنانی که اکثرا با دمپایی به صورت گروههای چند نفره، بیرون سالن با هم گپ میزنن و آروم آروم میرن که پشت میزهاشون بشینن. روحانی زود تر از همه رفت. نفری که من باهاش کار داشتم تو نمازخونه نبود و بعد از کلی پرس و جو فهمیدم اصن تو اداره نیست (مقام مافوق اون نفر نمیدونست که زیردستش تو اداره نیست)
ساعت 1:30
آقای ک (همونی که باش کار داشتم) اومد و در کمتر از 3 دقیقه تمام برگه هایی رو که گزارش عملکرد یکماهه ی ماست رو امضا کرد و با عذر خواهی بهم داد. شاید 10 ثانیه طول کشید که مافوق او هم گزارش رو امضا کرد و کارم تموم شد. هیچکدوم اونا اصن گزارش رو نخوندن و فقط امضا زدن.
ساعت 1:45 و من دارم از اداره ای خارج میشم که یه پیشخون حدود 50 متری و دو متصدی برای ارباب رجوعها داره و حدود 60 نفر نیروی پشتیبانی و ستادی در طبقه ی بالا، بعد از جمع کردن توشه برای آخرتشون منظرن که زود تر ساعت 2:15 بشه و برن خونه و خستگی یک روز کاری رو در کنن.
چیزایی که نوشتم مربوط به حال عصبی الانم نیست. یک سال و چهارماهه که دارم این چیزا رو تحمل میکنم. خیلی از حرفایی که میخواستم بزنم و خالی شم رو ننوشتم و هنوز پُر ام. مشابه این چن تا مورد دیگه هم هست درمورد کارهایی که واسه سازمانهای دیگه انجام دادم.
دولت، دین، خدا، آدما یا بی عرضگی خودم. نمیدونم از کدوم اینا باید ناراحت باشم. فقط مطمئنم از همشون متنفرم.
امضا: 18 کافر