هــــــــــــــــــــیژده

یه بار دیگه هم گفتم، ولی بازم میخوام بگم. اون اوایل که وبلاگ زده بودم (بلگفا) تا مدتها اصن نمیدونستم یه سریا میتونن بیان رو نوشته هام کامنت بذارن. حرفه ای تر که شدم تونستم آمار وبلاگم رو هم ببینم. به زور آمارم به 20 نفر تو روز میرسید. 20 نفری که شاید 10-12 بارش خودم بودم!

زمان گذشت و حرفه ای تر شدم و شناخته تر شدم. "پیر" من در وبلاگ نویسی یک بانو بود که من به خوندن خاطرات و روزمره نویسی هاش عادت کرده بودم. کسی که شاید دوسال قبل از وبلاگ زدنم باش زندگی کردم. ینی باشون زندگی کردم. زندگی یه زوج جوان معمولی با حوادث معمولی. وقتی آمار وبلاگم سه رقمی شده بود، یه روز پیر اومدو بهم گفت که هیژده واسه خودت بنویس نه خواننده هات. خیلی بهم برخورد و شدیدن کتمان کردم ولی پیر درست میگفت. من آمار وبلاگم خیلی واسم مهم شده بود. این آمار لعنتی واسه هر کسی مهمه. (ینی هرکی که بگه نیس، یه پشت دستی طلبش و ادامه ی این پست رو نخونه لطفا). وقتی آمار بالا میره آدم احساس قدرت پیدا میکنه. احساس شهرت و محبوبیت و این خیلی حس خوبیه. دیدن لینک بلاگت تو بلاگهای دیگه حس خوشمزه ایه.

خوب نوشتن و خوب برداشت کردن 100% متناسب با سلیقه آدمه. قدیما که بیشتر وقت داشتمو تقریبا 2-3 ساعت تو روز وبلاگ میخوندم، یه وبلاگای خفنی رو کشف کرده بودم که بی نهایت خوب مینوشتن. اکثر اون وبلاگا آمارشون بسته بود. معمولا هیچ نظری رو تایید نمیکردن و فقط مینوشتن. عاره! شاید اینم یه مدل عرض اندام کردنه. شایدم تا حدودی بیشعوری باشه. البته وبلاگایی هم بودن که هم خوب مینوشتن هم آمار داشتن و هم جواب میدادن و وبلاگایی هم هستن که بازدیدشون تو روز دو رقمی هم نمیشه اما واقعا خوب مینویسن (بازم میگم خوب نوشتن = سلیقه ی مخاطب)

بدمست بمن میگه تو و امثال تو که کسی رو لینک نمیکنن، ادعای شاخ بودن دارن. شاید تا حدود زیادی درست بگه ولی من مطمئنم که لینک کردن تاثیرات مخربی مث آمار رو صاحب وبلاگ میذاره. لینک شدن و کردن خیلی خوبه. وبلاگ هرکی مث خونشه و به هیچ کس دیگه ای ربط نداره که چیدمان خونه ش چه شکلیه. ولی این تا جایی خوبه که رنگ بده بستون نگیره. فالو=فالو و آنفالو=آنفالو مسخره س.

من تو باز شدن پای بدمست به این کارزار سهیمم. پس تو اتفاقایی که الان داره واسش میفته هم سهم دارم. بدمست، یه بدمست معمولی بود، وقتی که راحت مینوشت. وقتی سرش به کار خودش بود. بدمست خیلی سریع تبدیل به یه وبلاگ پربازدید شد. خیلی سریع رفت تو اوج و اون بالا موند. اون روزی رو که گفت مچ یه سریای کپی کار رو گرفته، یادمه. افتاده بود دمبالشون و پته هاشون رو میریخت رو آب و خوشال بود. بش گفتم بیخیال. به توچه اصن؟ گفت نه! کارشون بده. دزدیه.


بد مست عزیز. دوست خوبم. (هرچند امروز ازت شاکی ام و خودت میدونی که حق با منه و به روی مبارک هم نمیاری) ولی بیا قبول کنیم که یه سری آدم اینجوری دور و برمون هستن. یه سری آدم احمق، یه سری خاک بر سر ضعیف که نمیتونن خودشون باشن. نمیتونن بنویسن. نمیتونن. میفهمی؟ ن می تو نن. ولی اونا هم مث ما اون حس خوبِ قدرت و شهرت رو دوست دارن. چیکار میتونن بکنن جز کپی؟ خب بکنن. اصن همه ی مطالب رو کپی. چه اهمیتی داره؟ واقعا چه اهمیتی داره؟ این مطالب قشنگ باید خونده شه و تاثیر بذاره. اصن این پست منو تو همه ی وبلاگا کپی کنن. بذا خواننده ی سوم فک کنه اینو یکی دیگه نوشته... قبول دارم که موضوع کثیفه، لج درآره و این کمترین حق یه بلاگره ولی خب هست. همونجوری که تو خیابون دزد و جیب بر داریم اینجا هم داریم.

تازه... مگه ما کپی نمیکنیم؟ ما هم کپی میکنیم. ما یه خورده باکلاس تر کپی میکنیم. خوب که دقت کنی میبینی دایره ی اونی که میخونیش، با دایره ی اونایی که اون میخونه، خیلی همپوشانی داره. عملا ما یه سری آدم شبیه به هم با هم لینک شدیم. ما خواسته یا ناخواسته از نوشته های هم، از ادبیات هم، از افکار هم تاثیر می پذیریم. نوشته های همدیگه رو بلغور میکنیم و یه چیز جدید از توش در میاریم. اینم یه جور کپیه. اصن من که میگم 100% کپی باشه. مگه مسابقه س؟ ما نیومدیم اینجا که با هم مسابقه بدیم. نه شیرازی نه بیان نه هیچ جای دیگه به خاطر تعداد لینک یا بازدیدمون به ما جایزه نمیده. این خیلی مسخره س که به جون هم بیفتیم.

ما مینویسیم که خالی شیم. ما مینویسیم که خونده شیم و نقد شیم. ما مینویسیم که بخندیم. مینویسیم که تاریخ شیم. خاطره شیم. مگه کودکستانه که آقای پلیس فتا اجازه؟ بدمست پاک کن منو گاز زد!!
خیر سرمون ما مینویسیم! نوشتن حرمت داره. حتی کپی کردن هم حرمت داره. خب پفیوزی که تو یه روز سه تا پست گلچین شده میذاری، چیو میخوای ثابت کنی؟ اینجا 600 نفر رو انگشت به دهن کردی. آفرین. تو خیلی شاخی. این شاخ طلایی پیچ دار واسه تو. استعمالش کن. همش واسه تو. ولی وجدانن تو حس خوبی داری؟ مث اینه که آدم پراید داشته باشه و با پورشه ی همسایه ش بره مخ بزنه. چه حقارتی بیشتر از این؟ خو احمق! اون نوشته به تو اعتبار داده نه خودت. اون پورشه باعث شده نیگات کنن. فهمیدن این قضیه خیلی ساده س

خداوکیلی یه وبلاگایی میری، طرف عینا نوشته کاش من اینو نوشته بودم و بعد لینکشو گذاشته. چیزی از ارزش هاش کم میشه؟ اگه کپیش میکرد چیزی به ارزش هاش اضافه میشد؟


نکنین. منِ ماتحت فراخ رو وادار نکنین اینقد تایپ کنم. خسته شدم. یکی یه چایی برام بیاره.


پ.ن: امروز یکی از بچه ها بهم گفت فلان پستم کپی شده. رفتم دیدم کپی شده. خداشاهده ناراحت نشدم. ضمن ادای احترام به خویشاوندان و وابستگان سببی و نسبی کپی کار، تنها چیزی که ناراحتم کرده جمله ی "کپی نکنین" تو وبلاگ طرفه.


امضا: 18 کدخدای ده بیانرود


موافقین ۹ مخالفین ۴ ۹۴/۰۹/۰۷
هیژده ...

بدمست

وبلاگ

نظرات  (۱۹)

بیان 100تای اول رو انتخاب میکنه و بهشون امتیاز میده...!
وای به حالت برم یه جایی ببینم این کامنتمو کپی کردی! :))
پاسخ:
این صدای 18 است که میشنوید:
جایزه میده؟
جدا؟!
همین الان نظرم نسبت به چیزایی که گفتم عوض شد
تو رو خدا بیایین با من تبادل لینک کنین تا آمارم زیاد شه و بیان بم جایزه بده
تو رو خدااااااااااااااا



+ "تبادل" خیلی لفظ خنده داریه
چن بار پشت هم بگو...
ای بابا ,بدمست چی شد؟! 
پاسخ:
این صدای 18 است که میشنوید:
بدمست به فتا رفت :)))
رفت وبلاگ جدیدش
بدمست 2
۰۷ آذر ۹۴ ، ۰۴:۰۴ آقای مربّع
چرا خودتو حسته میکنی با کل کل ؟ 
نه تنها واسه خودت بنویس بلکه واسه خودت زندگی کن.
کپی که بشی ینی خوبی...
من عکسام تو اینستاگرام دزدیده میشه :)) و راستش خوشحالم
پاسخ:
این صدای 18 است که میشنوید:
تموم شد و رفت :)
همینه
عزیز دل
آدرس اینستات رو بفرست بیاد
چند تا عکس نیاز دارم واقعیتش:))
پس قضیه ی اون همه آدمی که طرفِ مقابل رو میخونن و فکر میکنن مطالبش مال خودشه چی میشه؟
پاسخ:
این صدای 18 است که میشنوید:
به نظرت مطلب مهم تره یا نویسنده ی مطلب؟!
سلااام چه خوب نوشته بودی. اتفاقا منم دیروز داشتم به همین فکر می کردم که چرا بدمست داره مچ گیری می کنه. می دونم خیلی کارشون کثیفه ولی بذار هر غلطی می خوان بکنن. 
پاسخ:
این صدای 18 است که میشنوید:
سلام سارا :)
چندروز پیش فیلم "سربه مهر" رو دیدم و وقتی افسردگی و انزوای نقش اول فیلم و اعتیادش به اینترنت و وبلاگنویسی رو دیدم دائم به حرفای شما فکر میکردم که گفتین کسی که تو فضای مجازی خیلی فعاله و مینویسه میخواد یه چیزیو قایم کنه و یه کمبودی تو زندگی واقعیش داره..
با حرفای این پستتون هم کاملاً موافقم
پاسخ:
این صدای 18 است که میشنوید:
ندیدم فیلمو
قشنگه؟
میدونی چیه راستش بیان ترسناک شده ! خیلی ترسناک شده ! بلاگفا اینطوری نبود اگر بود انقد عیان نبود 
زیاد نبود 
ادمای بیان همون ادمای بلاگفا هستن فقط انگار پوست انداختن و شدن یکی دیگه
خیلی چیزت عوض شده
خیلی ....
پاسخ:
این صدای 18 است که میشنوید:
نظرت چیه دوباره همه از بیان کوچ کنیم بلگفا بعد دوباره بلگفا بترکه بعد هممون بیاییم بیان پوست بندازیم بعد ترسناک شیم و دوباره بریم بلگفا بعد دوباره بلگفا بترکه بعد...
سلام هیژده به بد مست بگو خوب یه فکری هم واسه ما بکنه که نمیتونیم از فیلتر شکن استفاده کنیم
پاسخ:
این صدای 18 است که میشنوید:
سلام
رفته بدمست 2
همون آدرسه فقط یه دو بذار کنارش
سخنرانی قرائی بود کدخدا ما تحت فراخ،بیا چایی بزن روشن شی:)))
پاسخ:
این صدای هووووورت 18 است که میشنوید:
هووووووووووووووووورت
قند
هووووووووووورت
فوت
هوووووووووورت
قند
هوووووووووورت
آخیش
یکی دیگه لطفا :)
فاز روشنفکری برداشتیا :))))
پاسخ:
این صدای 18 است که میشنوید:
اون موقع که در مورد من نبود فاز روشنفکری برمیداشتم :))))
وبلاگ جدید مبارک


۰۹ آذر ۹۴ ، ۱۴:۴۵ هولدن کالفیلد
همونقدر که تالیف مهمه، مولف مهمه!
نمیشه بی شعور رو چون بی شعوره به حال خودش رها کرد! :دی
این صدای هولدن کالفیلد بود که شنیدید تموم شد رفت پی کارش! :دی
پاسخ:
این صدای 18 است که میشنوید:

به بیشعور نمیشه شعور تزریق کرد
طبق مولفه های مسئله خواهیم داشت:
فرض:
تالیف شعورمند از مولف بیشعور > تالیف بیشعورانه از مولف شعورمند
از طرفی
تالیف متناسب است با مولف و شعور متناسب است با انسان
همچنین داریم
مولف شعورمند > مولف بیشعور
و
 بیشعور < شعور
با جمع ناتساوی های بالا خواهیم داشت:
تالیف بیشعورانه از مولف شعورمند >< تالیف شعورمند از مولف بیشعور


همونطور که شاهد هستیم فرض مسئله اشتباه بوده و با با استفاده از برهان خلف به این نتیجه میرسیم که این دو موضوع مساوی هم هستند.


+ دارم فک میکنم چرا نرفتم فلسفه بخونم!

هیژده جانم
استراحت کن رفیق :دی
پاسخ:
این صدای 18 است که میشنوید:

ژوک؛ واقعیت اینه که خیلی حس خوبی ندارم بهت (خب دلیلش هم واضحه). خیلی ممنون که به فکر سلامتیم هستی. تو هم مواظب خود باش رفیق.
خوشالم میکنی اگه کمتر بهم سر بزنی.

بعدن نوشت: من تو رو با اون جوکر بده اشتباه گرفتم
شرمنده
این سو ساری
پوزش میطلبم



۰۹ آذر ۹۴ ، ۲۰:۰۶ هولدن کالفیلد
به این دلقک بنده خدا چیکار داشتی، درسته بعدا فهمیدی ولی من دلم براش کباب شد جان هولدن :))
پاسخ:
این صدای خنده ی 18 است که میشنوید:
ها ها ها
لیلا حاتمی نقش یه پیردختر تنها و افسرده رو داره که اینترنت و بلاگرها تنها دوستاشن، فیلم قشنگی بود فقط یکم آدم از زندگی سیر میشه، خیلی افسرده ست دختره و شاید چون به زندگی ماها خیلی نزدیکه شخصیتش ترسناکه، ارزش دیدن رو داره فیلم.
یکی از بزرگترین تاثیرهایی که روی من داشت اینه که از وقتی این فیلم رو دیدم دیگه دلم نمیخواد شال مشکی سر کنم و لباس تیره بپوشم :))
پاسخ:
این صدای 18 است که میشنوید:
حتما میبینم
ممنون
هیچ نظری نداررم ! هر کی هر جا میخواد بره !!!
به خودش مربوطه 
من فقط گفتم بیان خیلی بد شده ! و نمیدونم چرا !
پاسخ:
این صدای 18 است که میشنوید:
بعله بعله
موافقم
سلام
+ یکی از دوستام پُستتُ لینک کرده بودش. منم از اونجا اومدم
+ درباره بد مست از وقتی درد دل آقای آزرمُ دست چند نفرُ رو کرد. منم مخاطبش شدم. + ولی دلیلم برای این که مخاطبش باشم این نبود.
+ چند تا از پُستاش ُ خوندمُ دیدم متفاوت هست.+ این که از جایی کپی کنیم یا نکنیم یک بحث هست ولی اینکه + حرفامون حرف باشهُ باد هوا نباشه یک بحث دیکه.
+ مثلا وبلاگایی هستند که همش دارند درباره خودشون ناله می کنند. + وبلاگایی هستند که حوصله مخاطبُ سر می برند. وبلاگا یی هستند که این قدر درباره مذهب می نویسند دیگه ان قضیه ر‌ُ در میارن.+ وبلاگ هایی هم هستند که صاحبانشون دوست دارند تا نظراتشونُ به دیگران تحمیل کنند. و غیره...
+ وبلاگ های تخصصی هم هستند که اینقدر تخصصی هستند آدم احساس می کنه تو کلاس درس نشستهُ همش خمیازه می کشه.
+ به نظرم وبلاگ خوب وبلاگی هست که صاحبش هم در حوزه( تخصص خودش حرف بزنه+ هم تو وبلاگش یک فضای خوب باشه+ هم تم شاد بهش بده + و کلا صاحب اون وبلاگ خود خودش باشه. + مثلا با تاپ شلوارک خونه شون بیاد تو وبلاگش+ نه که بخواد تو وبلاگ رسمی بپوشهُ رسمی حرف بزنه+ وبلاگ خودم اینجوری هست.+ پاش بیافته درباره سینما می تونم حتی بزرگترین اساتید سینما رُ بشورمُ بذارم تو آفتاب تا خشک بشن. چونکه خودم سینما خوندم+ ولی پُستام خیلی ساده و راحت هستش. تا هر مخاطبی بتونه باهاش ارتباط بگیرهُ تازه خودمم تو وبلاگم حس خوب داشته باشم
+ وبلاگ بد مستم یک وبلاگ اینجوری هست. اون حرفایی رُ می زنه که حرف خیلی ها هست. ولی خیلی ها جرات ندارن تا درباره این موضوعات حرف بزنن. + تازه بد مست هم مثل منُ مثل خیلی های دیگه از روی ناچاری+++ دچار خودسانسوری هست+ بهش حقم می دم چونکه آدمایی که اونُ می خونن + همشون آدمهای درستی نیستند.
+ بعد تو تو جامعه ما فرصت برای دیدن شدن نیست. + همه ما دوست داریم تا دیده بشیم. حتی تو که این متنُ نوشتی دوست داری تا دیده بشی. ولی من خودم وبلاگهایی رُ می شناسم که نه دنبال آمار هستند نه براشون مهم هستش. نه خودشون تو جایی کامنت می نویسنُ نه دنبال چیزی هستند. ولی خوب می نویسن+ تازه به نظراتم جواب می دنُ قیافه نمی گیرن.
+ ولی یک عده بلاگر دیگه هستند.مخصوصا تو بیان که می شه دنبال کننده ها رُ نشون بدیُ باهاش پُز بدی. راه می افتن می رن یک عالمه سیاهی لشکر جمع می کننُ بعدش فکر می کنند خبریه...
+ توهم می زننُ به ته خودشون می گن دنبالم نیا بو می دی. + یک خانم طلبه  بسیجی هستش که تو بیان می نویسه و  دقیقا اینجوریه.
پاسخ:
این صدای 18 است که میشنوید:
مژگان جان اینی که نوشتی اصن خودش یه پا پُسته
تقریبا با اکثرش موافقم
فقط میتونی آدرس اون خط آخریه رو بم بدی؟
خیلی دلم میخواد بخونمش
اون ''کپی نکنید'' تهشِ :))
پاسخ:
این صدای 18 است که میشنوید:
والا بخدا
میبینی خواهر؟
۱۸ آذر ۹۴ ، ۱۹:۳۲ سرباز جامانده
کپی کردن بدون نوشتن لینک صاحب پست خیلی کار زشتیه ولی خب منم معتقدم مهم نیست کی نوشته باشه مهم اینه چی نوشته باشه درمورد آمار نمیدونم چرا چیز مهمیه.آدم خوشحال میشه میبینه آمار بالاست خب. من8-9 ساعت نظرات وبلاگمو بستم ملت اومده بودن درمورد مطلبی که تقریبا نظرخواهی بود نظر گذاشته بودن
۱۸ آذر ۹۴ ، ۱۹:۳۹ سرباز جامانده
آدرس اون وبه ک مژگان خانم گفتن رو واس منم بفرستید لطفا
پاسخ:
این صدای 18 است که میشنوید:
برو تو وبلاگش میتونی طرف رو پیدا کنی
منم نتونستم آدرسش رو گیر بیارم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">